اعتقادی مذهبی

مقالات و مطالب اعتقادی ،مذهبی ،شهدا و...

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

شعر راز خلقت

🌷راز خلقت🌷
راز خلقت عالم بین  تابه محنت نروی   
     قدر خود گر بشناسی ،بی قیمت نروی

ابرو باد و مه و خورشید و فلک در کارند  
   تا خدا را بشناسی و به غفلت نروی

این همه نقش و نگار و همه زیبایی دشت  
  تا به نوری برسی  وبه ظلمت نروی 

این محیطی که خداخلق نموده به کمال 
      تا به عزت برسی و ره به ذلت نروی

 این همه رنگ به گلها زدل خاک زمین  
    تا  خدایی بشوی و ره  شهوت نروی

    زیبایی کوه و رود وهمه دریای عمیق
     تا به بالا بروی و سوی شقوت نروی

این همه خلقت او امانتی است بس عظیم   
     شاید که هوشیار شوی و به نقمت نروی

این جهان هدیه ای از جانب حق می باشد
   تا که رحمت بشناسی و به زحمت نروی
 
جمله خلقت عالم در پی حق می رود 
      خوب عالم را ببین تا که به ظلمت نروی

این همه خلقت حق همه در خدمت توست   
 خوب خلقت را ببین تاراه حسرت نروی

محمدی زیارانی

شعر حضرت زهرا سلام الله علیها

عالم هستی همه تلالو وجود تو 
ملائک ارض و سما منتظر جود تو
 یا علی گفتی و با علی عشق آغاز شد 
با نگاهت راه  عرفان خدایی باز شد 
قدر و  قبر شما همه یک راز شد
 لیله قدری و ما ادراک ابراز شد صاحب هل اتی و راوی کسایی تو
 کوثری بی نظیر همسری داری تو
راضیه ،مرضیه، بتول طاهایی 
عجیب نیست اسوه بقیه اللهی
 نام تو قفلهای بسته را وا کرد
نام تو در عالم چه بسیار غوغا کرد
 نام تو اسم اعظم است بی بی 
 کاشف کرب نبی و علی بودی 
ام  ابیها آینه بی نظیر هستی تو
ای راز وجود نبی و علی هستی تو

شعر ماه خدا

ماه خدا
ماه خدا رسید و حال دلم خراب است
عمری اسیر بوده که حاصلش سراب است
 
دست ز خود  شسته و تکیه به او کرده ام
حاصل آن منیت سوال بی جواب است
 
تکیه به دنیای دون عاقبتش سیاهیست
مستی این تعلق ، مستی بی شراب است
 
اشکو الیک یا رب ز قلب پر ز وسواس
خشکیده اشک چشم از ظلمت بی حساب است
 
ماه خدا رسید و جدای از خدایم
کار شب و روز من دنیای پر شتاب است
 
قافله ی عمر ما در گذر از کوچه ها 
غافل از هر کجا عجب که غرق خواب است
 
لطف خدا مگر که دست مرا بگیرد
زیرا خدای تواب غفار من اناب است
 
 زیارانی‌

شعر صدای بهار با طعم انتظار

صدای بهار
 
اندک اندک صدای بهار می آید
وقت انتهای انتظار می آید
وقت وصل و تماشای یار می آید
به دلهای مضطرب قرار می آید
گاه ظلمت اگر چه طولانی گشت
صبح می دمد، نور روزگار می آید
می شود یار را دید، ولی باید خواست
به یاران بگو مژده یار می آید
بوی ظهور بر مشام جان آمد
 سوی کربلا تک سوار می آید
شرط ظهور حضور بسی یار است
یار از مسیر بس دشوار می آید
می شود سال غیبتش ، ثانیه کرد
سالهای خوش دگر بر مدار می آید
آخر هزار سال انتظار به سر آید
یعنی منتقم با ذوالفقار می آید
*******************
اولین جمعه ی قرن است بیا آقاجان 
عالمی با حکم تو امن است بیا آقاجان
سبز ترین نور جهان همه جا  روشن کن
آمدنت مژده ی قرن است بیا آقاجان
 
 
***
 
 
 
سروده جدید برادر  محمدی فرد

شعر نماز

ساحل امن
نماز آغاز پرواز تا پروردگار است
نماز صحبت بنده با کردگار است
نماز پرواز در ساحل امن خداست
سراب غیر حق در این وادی کجاست
نماز هم کلامی با رب بی نیاز است
سلامِ حق، سوغات این راز و نیاز است
نماز معروفِ کامل ، چون بی نظیر است 
تمام دین و امرش بس خطیر است
چراغ راه زندگانی این نماز است
کمال دین بُوَد امرش نیاز است
کلام حق وَامُراَهلِک،بالصلوه است
قرارِ دل به دنیا ذکر اله است
جمال بنده ی فانی تنها نماز است
قرار بنده ی فراری با نماز است
 
شعر دوم: رنگ دریا
 
زندگی با نماز چِقَدر زیبا می شود
قطره با بارندگی رنگ دریا می شود
مرداب ها حاصل تنها ماندن است
برکه بی باران چو صحرا می شود
بند دنیا گشتن آخر به رسوایی کشد
با رها گشتن ولی غصه ها وا می شود
تارک عشق خدا به حقیقت رسواست
با عشق خدا اما غصه منها می شود
سهم ما از سالها یک نماز عشق نشد
با کوبیدن در ،در آخر؛ در وا می شود
 قلب به دنبال دنیا سراسرخسارت شد
با نماز عشق اما قفلها وامی شود
یک نهالی بنشان به صحرای دلت
 با اشک نمازت غنچه ها وا می شود
 
بی معرفت آنکه نعمت خوردو سجده نکرد
مهر و عشق حتما با سجاده معنا می شود
 
خشکیده شد دل بی ذکر یار بی همتا
با ندای حق سکوت مرده غوغا می شود
زخم دنیای بی رحم فراوان گشته 
با نگاه یار اما  مداوا می شود
 
 
 

شعر اثر گذار سعدی خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم

خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم

دیبا نتوان کردن ازین پشم که رشتیم

بر حرف معاصی خط عذری نکشیدیم

پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم

ما کشتهٔ نفسیم و بس آوخ که برآید

از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم

افسوس برین عمر گرانمایه که بگذشت

ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم

دنیا که درو مرد خدا گل نسرشتست

نامرد که ماییم چرا دل بسرشتیم

ایشان چو ملخ در پس زانوی ریاضت

ما مور میان بسته دوان بر در و دشتیم

پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند

ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم

واماندگی اندر پس دیوار طبیعت

حیفست دریغا که در صلح بهشتیم

چون مرغ برین کنگره تا کی بتوان خواند

یک روز نگه کن که برین کنگره خشتیم

ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز

کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم

کر خواجه شفاعت نکند روز قیامت

شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم

باشد که عنایت برسد ورنه مپندار

با این عمل دوزخیان کاهل بهشتیم

سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان

یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم

شعری برای سردار سلیمانی

سردار دلها
سالها او طلب جام شهادت می کرد 
آرزوی وصال شهیدان به سعادت می کرد
سرباز ولایت کز مرز و مکان آزاد است
اهرمن آرزوی کشتن و غارت می کرد
قاسم و اکبر و ارباب همه اینجا با هم
وصل محرم به فاطمیه راهت می کرد
مهر زهرا س و شور عاشورا شده یکجا
علمداری چو عباس بهر ولایت می کرد
دیدمت خرم و خندان به آغوش شهیدان
 حضرت ارباب چه زیبا سلامت میکرد
این همه شعله که بر دل عالم افتاد
اشک حضرت مهدی است برایت می کرد
ذوالفقار ولایت قاسم سلیمانی
 رهبرت فرماندهی  انتقامت می کرد
عاقبت صور قیامت را بزن ای اسرافیل
سیل خروشان ایران چه قیامت می کرد
منتظر باش هنوز  تو ای اسرائیل 
آتش خشم ببینی که سیاهت میکرد.
 زیارانی
http://ziarani1.blog.ir/

شعر زیبایی در مورد امام رضا علیه السلام از حافظ

شعر زیبای منسوب به حافظ درباره امام رضا علیه السلام


ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش


 پـیـوسـتـه در حـمـایـت لطـف اله باش



از خارجـی هزار به یک جو نمی خرند


 گو، کوه تا به کـوه منـافق سپـاه بـاش



چون احمدم شـفـیع بود روز رسـتخیز


 گو این تن بـلاکش مـن پـرگنـاه بـاش*



آن را که دوستی علی نیست کافر است


 گـو زاهـد زمانـه و گو شـیخ راه بـاش**



امـروز زنـده ام بـه ولای تـو یا عـلی


 فـردا به روح پـاک امامان گـواه بـاش


قبر امام هشـتم و سـلطان دیـن رضـا


 از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش



دستت نمی رسد که بچینی گلی زشاخ


بـاری به پـای گلبن ایشـان گیاه بـاش



مرد خـدا شـنـاس که تـقـوی طلب کند


 خواهی سپید جامه و خواهی سیاه باش



حـافظ طریـق بـنـدگی شـاه پـیـشـه کن


وانگاه در طریق چـو مـردان راه بـاش


 http://porseman.blog.ir


شعر و مطلب غدیر

غدیر یعنی هر کس خودش و خانواده اش و جامعه اش را چنان رشد دهد که مطیع ترین و کامل ترین موجود هستی به خاطر عدم آمادگی مردم و فراوانی منافقان و منحرفان، مجبور نشود ابلاغ مهم ترین حکم خداوند را چند بار به  تاخیر بیندازد.۱۴۲۹ سال پیش در چنین روزی مولا امیر مومنان به عنوان ولی و امام معرفی شدند، عیدالله اکبر مبارکباد.

                                             دریای نور

تاجگذاری حضرت سیدالاتقیاست غدیر*ناب ترین خاطره حضرت زهراست غدیر  سبر ترین قطعه تاریخ گشته غدیر*برکه نه دریای نور ارض و سماست غدیر

ماه کامل بالا به دست خورشید است * روشن ترین ستاره آسمان ولاست غدیر 

تکمیل شد نور ولایت در آسمان غدیر*میوه شجرمبارک همه انبیاست غدیر

روح ولایت دمیده شد به عالم هستی*زیبا ترین آیه و آیت کبراست غدیر
در غدیر می شود علی ولی الله*  ولایت مولا علی بی ادعاست غدیر
جان پیامبر امام انس و جن گشته * وارث آدم و خاتم ، ولی خداست، غدیر
کوثر غدیر تا به قیامت جاریست* محمد و علی و فاطمه یکجاست غدیر
من کنت مولاه زیبا شعار غدیر* ساقی حوض کوثر شهداست غدیر
بگو به منکر علی و کافران ولایت* تقدیر قدیر و قضای حسناست غدیر
همه اعیاد اصغرندو اکبراست غدیر*نقش بر آب نقشه اشقیاست غدیر
یهود و آل سعود و هزار آل سیاه* ز ریشه کنده شوندو پا برجاست غدیر
مهدی آل محمد حاصل نور غدیر * منتظر ظهور شما چه سالهاست غدیر

شعر امام زمان عجل الله فرجه به مناسبت ایام آغاز امامت ایشان

 

 

آقا آغاز امامتتان مبارک. دعا گوی ظهورتان هستیم.اللهم عجل لولیک الفرج.

 

انتظار در مکتب فاطمی

به امید عنایت تو زنده ام ای پسر فاطمه  

هر چند نزد تو جایی ندارم ای پسر فاطمه

در دلم مانده چند جمله با شما حرفی زنم

  ولی برای درد دلم رویی ندارم ای پسر فاطمه

ای شاهد لحظه های سیاهم شرمنده ات هستم

            برای دین تو چشم پاکی ندارم ای پسر فاطمه

 هر چند در انتظار تو جدیتی در من نیست             

    تو همتی بده که من عزمی ندارم ای پسر فاطمه

یابن زهرا،  زهرا منتظر آمدن توست                

           در فراقت اشکی ندارم ای پسر فاطمه

دنیا تمام وقت زندگی ام را پر کرده                  

          برای انتظار تو وقتی ندارم ای پسر فاطمه

من اگر نه منتظر ، اما محب تو هستم                

       بی تو من هستی ندارم ای پسر فاطمه                       

ندیدنت دیگر برایم می شود عادت                 

        در نیامدنت دردی ندارم ای پسر فاطمه

           باسمه تعالی

 

                      

              آقا بیا

 

ای گنج کرم  مهدی ، دستم عجب خالی شده  

               دنیای بی ظهورتو ، دنیای بی حالی شده

آقا بیا در بین ما ، اشکِ همه جاری شده       

              با یک عنایتت ببین، مجلس عجب حالی شده

ای حاضر هرجا بیا غایــب منم از گنهم      

       جهانِ بی نورِ رخت ،تاریک چون چاهی شده

یک عمر چشمم شد تلف ، ازغفلت روی مَهَت   

         با دیدن خال لبت ، گویا که او ساقی شده

در جمکران یا سهله ای یا کربلایی جان من     

           قسمت من از طلعتت ،این همه بی تابی شده

این همه عمرِ غفلتم،خواب زمستانی شده        

            بهار جان ، با نگهت، زمان بیداری شده

میوۀ عالم وجود، تنــهاترین پادشـــهی         

           مولا غریبی بین ما، دنیا چه بد جایی شده

غریبی و تنهائی ات تا کی عزیز فاطــمه             

      وقت ظهورت کی بود، غیبت چه طولانی شده

منتقم خون حسین ، دستم بگیرجان حسین          

       اصلاحِ راه ما نما، اگر به گمراهی شده

زندانی اعمال ما ، دعا نــــما به حال ما           

      ما را ببخش مولای ما ، اگر چه کم کاری شده

آقا بیـــا  آقا بیـــــا، لقلقۀ زبان شده           

         از دل بگویم که بیا ،وقت علمداری شده

آقا منم محــب تو، منتـــــظر نگاه تو               

     ذکر تو در دلم اگر، دعای تو کاری شده