داستان زیبای یک مصراع شعر در کاظمین ع:
کیمیای حقیقی هستی محبت مولاست*
سرمایه عالم بی ولایت ،همه خسران است*
شیخ جعفر مجتهدی ره در نوجوانی دنبال علم کیمیا بود که به او گفته شد کیمیا محبت اهل بیت است. به این خاطر این مصراع شعر را گفتم که: کیمیای حقیقی هستی محبت مولاست . اما در مصراع دوم اشکالی بود که جور نمی شد: سرمایه عالم بی ولایت خسران است یا بگویم سرمایه همه عالم بی ولایت خسران است.
حدود یک ماه و نیم بعد توفیق زیارت عتبات عالیات نصیب شد. در حرم زیبای امام کاظم و امام جواد علیهماالسلام که اصلا یاد این شعر نبودم در دل خود درخواست کردم که در مورد طبع شعری عنایتی به بنده بنمایند که به ناگاه یاد این بیت افتادم که چه خوب است کلمه "همه" را در آخر بیت و قبل از کلمه خسران بیاورم یعنی : سرمایه عالم بی ولایت همه خسران است . که به دلم نشست و تعجب اینکه تا آن لحظه این تغییر به ذهنم خطور نکرده بود و بلافاصله بعد از آن دعا این تغییر به ذهنم خطور کرد.
سیمای الهی شما عجب ماه نشان است**
ناز قدمت روی زمین سخت گران است.
شراب ناب طهوری است نگاهت ، رسول خدا **
اکسیر عظیمی که از آن پیر ، جوان است.
دنیا چه کوچک است کنار حُسن وجودت*
عالم زخاک پای شما ، غرقِ امان است.
کیمیای حقیقی هستی محبت مولاست**
سرمایه عالم، بی ولایت همه خسران است.
ایام مبارکباد.
http://ziarani1.blog.ir/