باسمه تعالی
مناسبات معنویت با مفاهیم مشابه
احمد زیارانی
خلاصه مقاله
معنویت موضوع مهمی است که در زندگی هر انسانی باید مورد توجه قرار گیرد.هدف خدا از خلقت انسان رشد و تعالی معنوی انسان و قرب او به خداوند است .معنویت واژه ای کلی است که مفاهیم ارزشی بسیاری را در درون خود دارد. در این مقاله مفاهیم مشابه معنویت مانندایمان، تقوا،یاد خدا، اخلاق ، محاسبۀ نفس ،عرفان ، لقاءالله و ولایت، که می توانند ما را در شناخت بهتر معنویت کمک کنند،مورد بررسی قرار می گیرد.. ایمان، باور درونی و قلبی است و تقوا مراقبت از خود در انجام واجبات و ترک محرمات است، یاد خدا و خود را در محضر حضرت حق دانستن و دوری از غفلت از عوامل مهم در معنویت می باشد. درعلم اخلاق پاک ساختن نفس از صفات رذیله و آراستن آن به فضایل اخلاقی با توجه به مفاهیمی مانند محاسبه نفس ،مشارطه مراقبه،معاتبه و معاقبه مورد بررسی قرار می گیرد. در عرفان شناخت خدا و شناخت نفس انسانی با تکیه بر حب و عشق الهی مورد بررسی قرار می گیرد، که لقاء حضرت حق با چشم دل از مراحل اصلی در عرفان می باشد، و ولایت مفسرو مبین دستورالعمل انسان سازی یعنی قرآن می باشد.مراحل مذکور یک واقعیت را از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار می دهد. معنویت با عمل به فقه شریف محمدی (ص) و انجام واجبات و ترک محرمات همراه است. انجام مستحبات و ترک مکروهات وپاک ساختن نفس از رذایل و آراستن آن به فضایل مرحله بعدی معنویت است و ترک گناه و مکروه حتی در مرحله فکر و ذهن وانجام اعمال خالص فقط برای خداو رسیدن به مقام مخلَصین و برافروخته شدن حب و عشق الهی و رسیدن به نفس مطمئنه و لقاء الله مراحل بعدی در معنویت می باشد که مورد کنکاش قرار می گیرند.
مقدمه:
انسان با توجه به جنبه مادی بودن خود در پی شهوات و مادیات دنیوی می باشد ، از طرف دیگر بعد معنوی انسان او را به سوی معبود خود و شناخت و عبادت پروردگار سوق می دهد .انسان برخلاف حیوانات که شهوت محض هستند و برخلاف ملائکه که عقل محض هستند ترکیبی از عقل و شهوت در وجود او قرار داده شده است که با توجه به این ویژگی اگر عقل او غالب شود با پیروی از عقل و دستورات وحی الهی می تواند به مقامی بالاتر از فرشتگان برسد و لی اگر از شهوت حیوانی خود پیروی کند به درجه ای پست تر از درجۀ حیوانات سقوط خواهد کرد. اگر انسان به حال خود رها شود غرق در مادیات خواهد شد و گوهر ارزشمند معنوی خود را نابود خواهد کرد ، اما خداوندی که ارحم الراحمین است با فرستادن پیامبران الهی و کتب آسمانی روش صحیح زندگی در دنیا را به انسانها نشان داده است که نه در بعد مادی زیاده روی کنند و نه کلا مادیات را رها نموده، تنها به معنویات بپردازند. دین مبین اسلام که کامل ترین دین می باشد، برای سعادت مادی و معنوی انسان ها بهترین دستورات راداده است پیروی از روش پیامبر اعظم و جانشینان آن حضرت (علیهم السلام) که انسانهای کامل و الگوی حسنه زندگی انسان هستند، بهترین و سریعترین راه در کسب کمالات انسانی و رسیدن به سعادن دنیا و آخرت می باشد.هدف از خلقت انسان ، معرفت خدا ،عبادت او و خلیفه خدا شدن بوده است و انساند باید تلاش کند خود را مزین به اخلاق الهی نماید ، هر چه انسان خود را به صفات الهی شبیه ترکند ، بیشتر قرب به خدا پیدا کرده است و لازمه این کار در مرحله اول اطاعت محض از اوامر الهی و ترک کلیه نواهی الهی می باشد، یعنی عمل به فقه و شریعت محمدی (ص) که در زمان ما همان عمل به رسالۀ عملیۀ مجتهد جامع الشرائط می باشد.درمرحله بعد که پس از انجام کلیۀ واجبات و ترک تمام محرمات می باشد وارد بحث علم اخلاق می شویم که انجام مستحبات و ترک مکروهات و ترک رذایل اخلاقی از قبیل کبر و حسد و عجب و... و آراسته شدن نفس به فضایل اخلاقی مانند قناعت، تواضع وحسن خلق و... می باشد. در مرحله بعد انسان، خدا را صرفاً نه برای ترس از جهنم و شوق به بهشت عبادت می کند، بلکه خود را می شناسد و خدای خود را می شناسد و خدا را شایسته پرستش می یابد و از روی حب و عشق الهی ، عبادت خدا را از روی اخلاص بجا می آورد.البته مقدمۀ این مراحل، توبه و ادای حق الله و حق الناسی است ، که به عهدۀ انسان مانده است ، و تا این مقدمۀ مهم انجام نشود ، انسان پیشرفتی در معنویت ، نخواهد داشت.
معنویت:
«معنویت مصدر جعلی است به معنای معنوی بودن ، امور غیر مادی که باقوای روحانی و فکر و اندیشه انسان سر و کار دارد را معنوی گویند،فرهنگ قاموس می گوید معنوی منسوب به معناست و آنچه را لفظ و زبان در آن بهره و حظی ندارد و به وسیله قلب شناخته می شود معنی گویند. معنویت نوعی ارتباط با خدای متعال از راه ایمان به خدا ، عواطف و انگیزه های الهی و نیز یاری جویی از نیروهای غیبی بر اثر قرب الهی است. آثار عملی این ایمان و ارتباط، در جهت بخشی به زندگی و نوع نگاه به آن دیده می شود که در قالب اخلاق الهی بروز و ظهور می یابد.»] محمدرضاپیوندی-1391-ص25و26[
فرماندۀ معظم کل قوا حضرت امام خامنه ای در تعریف معنویت فرموده اند:« معنویت مجموعۀ صفات واعمالی است که حال و شور و جاذبه قوی و شدید و در عین حال منطقی و صحیح را در انسان به وجود می آورد تا او را در سیر به سوی خدای یگانه و محبوب عالم ، به طور اعجاب آوری پیش ببرد؛ این حالت درونی به واسطۀ زمینه سازی های مختلف در انسان پدید می آید و بسته به شدت و ضعف آن، سرعت و میزان قرب الی الله تحقق می یابد. وجه غالب اساسی در معنویت ، توجه به خدا و انجام عمل برای اوست. هم در نیت و هم در عمل، خدا را حاضر و ناظر دانستن معنویت است. اصلاً وقتی انسان می تواند کارهای عادی اش را به صورت معنوی انجام دهد ، چرا این گونه عمل نکند؟ یعنی چرا در تمام کارها خدا را حاضر و ناظر قرار ندهد؟»] اداره تبلیغات سپاه، 1386،ص 18[
معنویت در اسلام معنویتی کامل ، همه جانبه و بدون افراط و تفریط می باشد، نه به معنی انزوای همیشگی و گوشه نشینی و دوری از جامعه و حکومت است ونه انجام اعمالی صوری و تکراری و بدون محتوا. مسیحیت و یهودیت تحریف یافته هرکدام در جنبه ای دچار افراط و تفریط شده اند ، یهودی ها در مادیات زیاده روی کردند و غرق درمور دنیوی شدند و مسیحیان در کناره گیری از دنیا زیاده روی کردند و رهبانیت و دوری از ازدواج و بعضی امور دنیایی را پیشه خود ساختند.اسلام می گوید به دنیا بپرداز اما وابسته به دنیا و تعلقات آن نشو. اینکه مسلمان کار و تلاش کند و مال حلال به دست آورد و در راه حاجت های خود و دیگران هزینه کند به معنای دنیا دوستی نیست ؛ فرمانده معظم کل قوا ،امام خامنه ای، در این زمینه فرموده اند:« دنیا در دید اسلام ، مقدمه و گذرگاه آخرت است . اسلام دنیا را نفی نمی کند؛ تمتعات دنیوی را منفور نمی شمارد؛ انسان را با همۀ غرایز در صحنۀ زندگی ، فعال می طلبد؛ اما همۀ اینها باید در خدمت تعالی و رفعت روح و بهجت معنوی انسانی قرار بگیرد...»] همان،ص 17[
معنویت و ایمان:
ایمان باور قلبی را می گویند و اثر این ایمان در رفتار و کردار انسان ظاهر می شود ؛ تا اعتقادات اسلامی در عمق جان مسلمان نفوذ نکند تأثیر کامل را نخواهد داشت. معنویت با ایمان رابطۀ مستقیم دارد و اصلاً معنویت بدون ایمان ، معنویت نخواهد بود ؛ ایمان مقدمۀ پیشرفت در معنویت است و از اولین پله های نردبان معنویت ،ایمان می باشد. اسلام اقرار زبانی به اسلام است و احکام مسلمان بر اقرار کننده بر اسلام جاری می شود ولی ایمان امری درونی و قلبی می باشد؛ ایمان یک مرحله بالاتر از اسلام است. اینکه در جامعه امروز ما گناه فراوان شده است بیشتر ناشی از عدم باور قلبی و ایمان است وگرنه اکثر مردم می دانند که فلان عمل خلاف است ولی انجام می دهند؛ مانند پزشکی که از مضرت سیگار اطلاع دارد اما به خاطر عادت و وابستگی به آن، نمی تواند سیگار را ترک کند، یا همه می دانند که مرده حرکتی نمی کند و نمی تواند آسیبی به انسان وارد کند اما اکثر مردم از مرده می ترسند چون این علم در آنها به قلب نفوذ نکرده و تبدیل به باور نشده است؛ اما فردی که همیشه با میت سر و کار دارد، به خاطر کثرت تکرار این عمل ، دیگر از مرده ترسی ندارد و باور کرده است که مرده ضرری نمی تواند به او برساند.
ایمان یعنی تبدیل آگاهی و علم به باور و یقین ، یعنی از عقل به قلب رسیدن ، که لازمۀ آن تمرین و استمرار است. طبق آیات ابتدایی سورۀ بقره خداوند متعال هدایت قرآن را مخصوص کسانی می داند که ایمان به غیب دارند.آیات انتهایی این سوره نیز باز به مسألۀ ایمان پیامبر و مؤمنان به قرآن و ملاءکه و کتب آسمانی و پیامبران اشاره می نماید؛ و این اهمیت مسألۀ ایمان را نشان می دهد.
اگر ایمان در درون و قلب کسی راه یافت و این ایمان را با تلاش مستمر قوی کرد معنویت او بیشتر می شود .
در مسیر معنویت ،فرد با ایمان، باید اطلاع و آگاهی لازم را در زمینه دینی داشته باشد، تا انسان واجبات و محرمات را نداند چگونه می تواندعمل به واجبات و ترک محرمات کند . مطالعه رسالۀ عملیۀ مرجع تقلید از مهمترین کارها در این زمینه می باشد. ممکن است فردی ، آدم باایمانی باشد ، اما چون اطلاع از حلال و حرام خدا ندارد مرتکب گناه شود. بنابراین ایمان و معرفت باید همراه هم باشند و هر کدام به تنهایی کافی نیستند.
ایمان واقعی ، همراه خود عمل صالح را خواهد داشت ، همان طور که در آیات متعدد قرآن ، ایمان همراه با عمل صالح آمده است؛ ایمان و عمل صالح رابطۀ دو سویه دارند و همدیگر را تقویت می کنند.
این که فرد مسلمان علم به گناه و حرام بودن عملی دارد، ولی باز مرتکب آن عمل می شود ناشی از ضعف ایمان و نیز نشناختن عظمت گناه دربرابر خداوند متعال می باشد. مثالی که در این مورد زده شده است که بسیار مؤثر و قابل تأمل می باشد : اگر کسی بداند که در ظرفی زهر مارهای سمی یا فضولات انسان است آیا به هیچ قیمتی حاضر است ذره ای از آن ظرف را بخورد. این که فرد با علم و آگاهی گناه می کند ،ناشی از نشناختن گناه و آلودگی آن است . اگر انسان گناه را مانند سم مهلکی بداند که ذره ای از آن او را از پای درخواهد آورد اصلاً به آن نزدیک نخواهد شد.
معنویت و تقوا:
تقوا از ریشه وقایه به معنای خود نگهداری و پرهیز از گناه می باشد. همان طور که اگر فردی با پای برهنه بخواهد از زمینی پر از خار و تیغ عبور کند ، از خود مراقبت می کند ،فرد متقی هم از خود مراقبت می کند که غبار گناه بر او ننشیند.تقوا هم انجام واجبات را در برمی گیرد هم ترک محرمات را. تقوا یک مرحله بالاتر ازایمان است و در بعد معنوی جایگاه بالاتری نسبت به ایمان دارد ؛ وقتی ایمان فرد قوی شود و به لوازم ایمان داشتن به خدا ، عمل نماید به جایگاه بالاتر معنوی یعنی تقوا می رسد. خداوند متعال در آیۀ 102سورۀ آل عمران می فرماید:« یا ایها الذین آمنوا اتقوالله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون ای اهل ایمان از خدا بترسید، چنانچه شایستۀ خدا ترس بودن است و نمیرید جز به دین اسلام.»
دروصیت پیامبر(ص)به ابوذر«برتقوای الهی مواظبت کن که تقوی اساس همه اموراست.»
امام صادق(علیه السلام)درتفسیرتقوی فرمودند:«تقوی عبارت است ازآنکه خداتورادرآنجاکه امرفرموده غائب نیایدوآنجاکه نمی فرموده تورانبیند.»[سید بن طاووس،1389، ص223]
هر اندازه که فرد مسلمان تقوا را در خود بیشتر کند معنویت او نیز افزایش خواهد یافت و یکی از مؤلفه های مهم در افزایش معنویت ، رعایت تقوای الهی می باشد. تقوی سفارش همه پیامبران وامامان بوده است که خیردنیاوآخرت رابه همراه خواهدداشت.درروایتی ازپیامبراعظم(ص)نقل شده که«زنده بودن من برای شماخیراست.امامرگ من برای شماشرنخواهدبود،امادرزمان حیاتم سخنانم راخواهیدشنیدوبرای شمااستغفارمی کنم وامابعدازوفاتم تقوی پیشه کنیدوبرمن واهل بیتم نیکوصلوات بفرستیدزیراکه (اعمال)شمابانام ونام پدرانتان وقبایلتان برمن عرضه می گردد...»[همان، ص25]
کسب معنویت نیاز به تلاش دارد خداوند متعال در آیۀ 69سورۀ عنکبوت می فرماید:»والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» و کسانی را که در راه ما جهد و کوشش کردند محققا به راه های خویش هدایت می کنیم . انسان می تواند با تلاش و مجاهدت ، ملکه تقوا را در خود تقویت کند ، و در مسیر معنویت پیش برود، تا به حد عصمت از گناه برسد . ازآیت الله العظمی بهجت (ره) نقل شده که فرموده اند:« نزدیک عصر ما هم دیده شده کسانی که مدعی بوده اند ، معصیت بجا نیاوردیم عالماً و عامداً، یعنی از روی علم و عمد معصیت به جا نیاوردیم] رضا باقی زاده، 1388،ص287 به نقل از گوهر های حکیمانه ص 59[
تقوای در رفتار و گفتار ، تقوای در خانواده و جامعه ، تقوای علمی و عملی ، اخلافی و معنوی ، حد و مرزی ندارد و رعایت تقوا و ترک گناه در هیچ مرحله ای از انسان ساقط نیست ، بلکه برای هر کس در شأن و مرتبۀ خودش لازم است، و چنین است که آیت الله بهجت (ره) می فرماید: « ترک معصیت در اعتقادات و اعمال و نماز اول وقت ، کافی و وافی است برای وصول به مقامات عالیه ، اگر چه هزار سال باشد.»(العبد ص 286)
از اموری که به انسان در پیشرفت معنوی کمک می کند ، مطالعه سرگذشت و زندگی نامه علمای ربانی و عرفای الهی است ، که برای انسان ، به منزلۀ داروست، نه نسخه . مطالعۀ سیرۀ یزرگان ، دارویی برای علاج دردها و آلودگی های معنوی است ، همچنین مطالۀ کتب اخلاق و احادیث اخلاقی که از اهل بیت (ع) به یادگار مانده است. آیت الله بهجت (ره) در این زمینه فرموده اند:« هر کس هر روز یک حدیث از ابواب جهادبا نفس کتاب وسایل الشیعه را مطالعه نماید و در واضحات آن فکر کند ، و همانند دارو که انسان میل می کند شربت معارف آن را بنوشد و به آن عمل کند بعد از یک سال خواهد فهمید که تغییر کرده است.»(رضا باقی زاده، 1388، ص151و 152)
تقوا سبب می شود انسان تمام گناهان کوچک و بزرگ را ترک کند ، زیرا انسان متقی به کوچکی گناه نمی نگرد بلکه به عظمت آن می نگرد که حاضر و ناظر بر اوست. انسانی که در برابر یک کودک خردسال از انجام گناه شرم دارد ، چطور در برابر خدای علی عظیم ، مرتکب گناه شود. انسان با تقوا به عظمت خدا پی برده است و غیر خدا در نزد او کوچک می شود و اعمالش را فقط برای خدا انجام می دهد .امام علی (علیه السلام) در خطبۀ 192 نهج البلاغه که به خطبۀ متقین مشهور است ،110 صفت ازمتقین را بیان فرموده اند. ایشان در قسمتی از این خطبه فرموده اند:« اما پرهیز کاران در دنیا دارای فضیلت های برترند، سخنانشان راست ، پوشش آنان میانه روی و راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است ؛ چشمان خود را برآنچه خدا حرام کرده می پوشانند و گوشهای خود را وقف دانش سودمند کرده اند؛ خدا در جانشان بزرگ و دیگران کوچک مقدارند.» ] محمد دشتی،1380، ص 403[
مقام عظمای ولایت در باره تقوا فرموده اند:« تقوا چیزی نیست جز مراقبت از خویشتن ؛ از گفتارخود ، از کردار خود؛ از معاشرت خود ، از تصمیم خود. مراقب باشیم در تصمیم گیری ما در عمل ما ، در فکر و سخن ما ارادۀ شیطانی وارد نشود؛ این همان تقواست.»] اداره تبلیغات، 1386، ص 157[
خدامند متعال ملاک برتری را تقوا می داند و این نشانگر اهمیت و عظمت تقواست. از این همه اعمال و اموری که در اسلام وجود دارد خدای عظیم ، تقوا را نشانۀ برتری می داند. پس هرکه می خواهد برترین مردم باشد باید تقوایش را بیشتر کند و در چنین اموری مؤمنان باید برهم سبقت گیرند.از طرف دیگرطبق آیۀ« انما یتقبل الله من المتقین»] قرآن کریم، سوره مائده ،آیۀ 27[
نکتۀ مهم در بحث تقوا ومعنویت، ترک گناه است ، وقتی از علامه حسن زادۀ آملی در خواست دستورالعمل می کردند، ایشان، انجام واجبات و ترک گناهان و لقمۀ حلال را سفارش می کردند و می فرمودند : دومی سختر است؛ وبیشترین تأکیدی که علمای ربانی داشتند روی ترک گناه می باشد.
نقطۀ عطف زندگی شیخ رجبعلی خیاط هم ترک گناه بودکه داستانی شبیه داستان حضرت یوسف (ع)برای اوپیش آمدواوگناه رابرای رضای خداترک کردو«به خداعرضه داشت«خدایامن این گناه رابرای توترک می کنم توهم مرابرای خودت تربیت کن»آن گاه همچون حضرت یوسف (ع)دلیرانه دربرابرگناه مقاومت می کندوازآلوده شدن دامان خودبه گناه،اجتناب می ورزدوبه سرعت ازدام خطرمی گریزد.این کف نفس وپرهیزازگناه،موجب بصیرت وبینایی اومی گردد ، دیده برزخی اوروشن می شودوآنچه راکه دیگران نمی دیدند،نمی شنیدندمیبیندومی شنودبه طوری که چون ازخانه خودبیرون می آیدبعضی افرادرابه صورت برزخی شان می بیندوبرخی اسراربرای اوکشف می شود.[ محمد محمدی ری شهری ، 1386،ص70]
البته ترک گناه بسیارسخت است وکارمشکلی است درروایتی ازپیامبراعظم(ص)آمده است،صبربرسه رقم است:صبرهنگام مصیبت،صبربرطاعت الهی،وصبربرمعصیت پس کسی که برمصیبت صبرکندتابه نیکویی ازآن تسلی یابد،خداوند300درجه برای اومی نویسد،که میان هردرجه تادرجه دیگرفاصله ای میان زمین وآسمان است وکسی که برطاعت الهی صبرکندخداوند600درجه برای اومی نویسدکه مابین آن دوازقعرزمین تاعرش خداونداست.کسی که برمعصیت صبرکندخداوندبرای او900درجه می نویسدکه فاصله میان آن دوازقعرزمین تامنتهای عرش است.[ کفعمی، 1389، ص 224به نقل از محجه البیضادج7ص136]
درروایتی ازامام باقر(ع) فرموده اند:
«بهشت به سختی هاوصبرواستقامت پیچیده است پس کسی که درسختی هاوناملایمات دنیاصابرباشدواردبهشت گرددوجهنم نیزبه لذت هاوهوس هاوشهوت هاپوشیده است پس کسی که شهوات وهوس های نفس خودرابرآورده سازدداخل جهنم خواهدشد.»[ کفعمی،1389 ص208،209، به نقل ازکافی ج2ص89]
خداوند تنها اعمال متقین را می پذیرد و اگر فردی به ظاهر عمل نیکی انجام دهد اما تقوای الهی نداشته باشد اعمال او مورد قبول نخواهد بود، هر چند ظاهر عمل صحیح باشد ، زیرا صحت عمل مربوط به ظاهر عمل است و قبولی عمل مربوط به باطن آن. تقوا ، معنویت را درانسان تقویت و تعمیق می کند و آثار فراوانی دارد ، از جمله در آیات 2 و3 سوره طلاق به قسمتی از این آثار اشاره شده که هر که تقوا پیشه کند ، خدا راه نجاتی برای او فراهم می کند و از جایی که گمان نمی کند به او روزی می دهد.هدایت شده ، دارای قوۀ تشخیص حق از باطل شدن، محبوب خدا شده ، عاقبت نیک داشتن، وارد بهشت شدن از دیگر آثار تقوا می باشد. البته فردی که در مسیر معنویت حرکت می کند، نباید بر خود و تقوای خود تکیه نماید، بلکه باید همه چیز را از خدا بداند، از آیت الله شوشتری نقل شده که دربارۀ استادشان علامه حافظیان فرموده اند:« اگر مبالغه نکرده باشم ، که این چنین نیست ، بیش از صد بار این یک بیت شعر را ار جناب حافظ خواندند ؛ معلوم بود که این شعر برای ایشان بسیار مهم جلوه می نمود:
تکیه برتقوا و دانش در طریقت کافریست راهرو گرصد هنر دارد ،توکل بایدش»
]سید عباس موسوی مطلق، 1389، ص 18[
معنویت و یاد خدا:
معنویت قرین با یاد خدا بودن است . انسان با معنویت بیدا تلاش کند، هر لحظه در یاد محبوب حقیقی خود باشد، زیرا خدامند هر لحظه و هر جا با ماست.« هو معکم اینما کنتم او با شماست هر جا باشی.د» هر قدر که این یاد در انسان عمیق تر و بیشتر باشد ، معنویت او بیشتر خواهد بود. یادخدا باعث دوری از گناه و خشوع در برابر حضرت حق می گردد؛ خداوند متعال در سورۀ حدید آیۀ 16 می فرماید:« الم یأن للذین آمنوا أن تخشع قلوبهم بذکرالله و ما نزل من الحق آیا وقت آن نرسیده که دل های مؤمنین در برابر ذکر خدا و آن چه به حق نازل شده، خاشع شود.» یاد غیر خدا در محضر محبوب ، کاری ناپسند است ؛ همان طور که در امور دنیوی هم اگر همراه دوستی باشیم ولی به جای صحبت با او ، به امور دیگر ، مشغول شویم ، کاری دور از ادب انجام داده ایم. حضرت عیسی (ع) می فرماید:«در غیر از یاد خدا زیاد سخن مگویید، که موجب قساوت قلب است و قلب قساوتمند از خدا دور است.» ]محمدرضا صداقت و...، 1392، ص 149[ « حقیقت ذکر ، در درون و در قلب انسان عینیت می یابد، ذکر لفظی تنها نمود خارجی همان حقیقت درون است که می گذرد... ذکر به دو نحو استعمال می گردد: 1 به معنای یاد کردن قلبی 2 یاد کردن زمانی ؛ البته باید توجه داشت که یاد کردن زبانی بدون هیچ مرتبه ای از توجه قلبی میسر نیست... خداوند به حضرت موسی می فرماید:« و اقم الصلوه لذکری و برای یاد من نماز را بر پا دار»]سورۀ طه آیۀ 14[
امام صادق (ع) می فرماید :« کسی که واقعاً به یاد خدا باشد، بنده ای مطیع و فرمانبردار است و هر که در جریان امور و حالات خود از خدا غافل باشد ، بنده ای عاصی و گناه کار است.»] محمدرضا صداقت و...، 1392، ص 150و 151 به نقل از مصباح الشریعه ص 55[ »دربارۀ اثرات ذکر می توان به چند مورد اشاره کرد:1. ذکر از انسان موجودی الهی می سازد. 2 باب توبه را به روی انسان می گشاید.3. در ب تمام گناهان را به روی انسان می بندد.4. زمینۀ پیدایش کرامت ، شرافت ، اصالت ، معرفت ، درستی، راستی و سایر صفات حسنه و اخلاق الهی را در صفحۀ وجود آدم فراهم می کند.»]همان ص 151[
در برابر یاد خدا ، غفلت و فراموشی یاد خدا قرار دارد،غفلت از یاد خدا، مانع اصلی در راه پیشرفت در معنویت می باشد،و غفلت از مرگ از علل اصلی غفلت می باشد، اینکه انسان در نماز حضورقلب ندارد ، علت اصلی اش غفلت از یاد مرگ است زیرا اگر انسان طبق سفارش معصومین(ع) طوری نماز بخواند که گویا آخرین نمازش می باشد، سراسر نماز او سرشار از معنویت ویاد خداو با حضور قلب ، خواهد بود.آیت الله قاضی (ره) در این زمینه فرموده اند:« تمام این خرابی ها – که از جمله است وسواس و عدم طمأنینه – از غفلت است؛و غفلت کمترین مرتبه اش غفلت از اوامرالهیه است... سبب تمام غفلات ، غفلت تز مرگ است و تخیل ماندن در دنیا، پس اگر می خواهید از جمیع ترس و هراس و وسواس اسمن باشید، دائماً در فکر مرگ و استعداد لقاءالله تعالی باش!... و این است جوهر گرانبها و مفتاح سعادت دنیا و آخرت .»]حبیب کاظمی،1390،ص 129[
معنویت و اخلاق:
علم اخلاق علمی است که برای سعادت دنیا و آخرت مورد نیاز انسان می باشد و در بحث معنویت انسان دارای اهمیت فراوانی است ، زیرا موضوع آن نفس انسان است و نتیجۀعمل به آن سعادت ابدی و نتیجۀ غفلت از آن خسرانِ غیر قابل جبران می باشد. معنویت در انسان با تهذیب نفس و تزکیه افزایش خواهد یافت و هرچه انسان در این راه بیشتر مجاهدت کند ، معنویت بیشتری نصیب او خواهد شد. خداوند در سورۀ شمس 11بار قسم خورده است و در ادامه فرموده«قد افلح من زکّها »] قرآن کریم سوره شمس آیۀ 9 [به تحقیق هر که نفس خود را پاک کرد رستگار گردید. این تعداد قسم در قرآن بی نظیر می باشد و نشانگر اهمیت موضوع تهذیب نفس است.
«اخلاق ملکه ای نفسانی است که موجب صادرشدن فعل به سهولت واسانی است ونیازی به فکرواندیشه ندارد...آنچه ازکیفیات نفسانی سریع الزوال (زودگذر)باشندحال وآنچه بطشی الزوال (راسخ ودیرگذر)باشدملک می نامندپس ملکه کیفیتی ازکیفیات نفسانی است که ماهیت اخلاق است واماکمیت او(سبب وجوداو)نفس آدمی است که دارای دوچیزاست1-فطرت2-عادت امافطرت آن است که اصل مزاج انسان اقتضای آن رامی کندکه آماده پذیرش حالی ازاحوال است...اماعادت ان است که درابتدای امرانسان بافکرواندیشه درصددانتخاب یک عمل برمی آیدوبازحمت وسختی کاری شروع می کندوباتمرین فراوان باان کارانس والفت می گیردوسپس به راحتی وبدون فکرواندیشه آن عمل ازاوصادرمی شود،تااینکه به صورت اخلاق او درآید.[تهذیب نفس ص70] بنایراین اخلاق امری است که دراختیارانسان است وانسان بامجاهده وتهذیب نفس وخودسازی،می تواندخودرامزین به اخلاق الهی نماید.
عالم ربانی ملا احمد نراقی در مورد علم اخلاق فرموده اند:« فایدۀ علم اخلاق پاک ساختن نفس است از صفات رذیله و آراستن آن به ملکات جمیله ، که از آن به تهذیب اخلاق تعبیر می شود و ثمرۀ تهذیب اخلاق زسیدن به خیرو سعادت ابدیه است ، و باید دانست که سعادت مطلق حاصل نمی شود ، مگر به اینکه صفحۀ نفس در جمیع اوقات از همۀ اخلاق ذمیمه معرا و به تمام اوصاف حسنه محلی باشدو اصلاح بعضی صفات یا در بعضی اوقات اگر چه خالی از ثمر نیست و لیکن موجب سعادت ابدیه نمی شود...»] ملا احمد نراقی ،1374،ص 19و20[
همانطور که در کلام این عالم ربانی اشاره شده است، تهذیب نفس و مؤدب به آداب الهی شدن نیاز به استمرار و همت دائمی دارد و با یک روز و دو روز مراقبت و مجاهدت انسان به آن مرتبۀ والا نمی رسد. تلاش ومجاهدت دائمی ولی کم بهتر از تلاش زیاد ولی موقت است و راه تهذیب نفس نیاز به ادامه و استمرار دارد.
انسان موجودی است که برای ابد خلق شده است و ابدی است و نابودی در وجود او راه ندارد و هر طور انسان خود را در این دنیا بسازد ، تا ابد با همان ملکات همراه خواهد بود و ارزش دارد انسان برای یک عمر سعادتمندی، مدت اندکی به خود مختصر زحمتی بدهد و ریاضت های شرعی را تحمل نماید ، هر چند که تکالیف شرعی ، به سود دنیا و آخرت انسان است و در واقع سختی نیست. اهمیت درمان اخلاق ذمیمه و دردهای روحی بسیار مهمتر از دردهای جسمی است، زیرا جسم انسان سرانجام زیر خاک دفن خواهد شد و از بین می رود اما روح انسان ابدی است ؛ پس باید بیشتر از سلامتی جسم به سلامتی روح و درمان صفات اخلاقی ناپسند اقدام کرد. البته درمان امراض روحی سخت تر از درمان امراض جسمی است و برای از بین بردن یک صفت ناپسند ممکن است انسان پس از سال ها تلاش به نتیجه برسد ، اما هر قدر هم این زمان طولانی باشد ،در برابر ابدیتی که انسان در پیش دارد چیزی به حساب نمی آید. بنابراین در دعاها و عرض حاجت به در گاه خداوند و وسائط فیض او به جای اینکه بیشتر برای شفای دردهای جسمی خود و دیگران دعا کنیم جا دارد برای شفای امراض روحی خود و دیگران ، که همان صفات و اخلاق ناپسند هستند ، دعا کنیم . در زیارت حرم معصومین علیهم السلام ، آنها را به درگاه خداوند واسطه قرار دهیم که خدا به برکت ایشان اخلاق ما را احسن قرار دهد ، و دعای« اللهم غیّر سوء حالنا بحسن حالک»] شیخ عباس قمی- 1389-ص 285 دعای ماه مبارک رمضان [ را زمزمۀ قنوتمان قرار دهیم.انسان مهذب و خودساخته ، برای افزایش معنویت خود ، طهارت ظاهری و باطنی را رعایت می کند ؛ هر عضوی از انسان باید مؤدب به آداب الهی باشد؛گوش، چشم و دست و پا و فکر و اندیشه انسان باید طهارت داشته باشد و از هرچه که آنها را آلوده می کند باید پرهیز کرد.
معنویت ومحاسبه نفس :
از امور بسیار مهم در کسب معنویت ، که مورد تأکید ویژۀ معصومین (ع) و علمای ربانی می باشد، محسبۀ نفس و مراقبت می باشد. هرقدرانسان درمحاسبه نفس دقت وتأکیدداشته باشد،معنویت اوبیشترخواهدشد.محاسبه نفس جزئی ازاخلاق وخودسازی است امابه خاطراهمیت محاسبه نفس آن راجداگانه موردبحث قرارمی دهیم. اگرانسان بدون برنامه باشدونفس رابه حال خودبگذارد،پیشرفتی درمعنویت نخواهدداشت؛لازمۀ پیشرفت درمعنویت حساب کشیدن ازنفس است که درروایات برآن تأکیدشده است.«به اسناد کلینی درکتاب ایمان وکفرازامام کاظم(علیه السلام)که فرمود:ازمانیست کسی که خودرادرهرروزمحاسبه نکند،اگرکارنیکی انجام دادبرشکرخودبیفزایدواگرگناهی مرتکب شد،استغفاروتوبه کند.»[ سیدبن طاووس،1389،ص19]
برای محاسبۀ نفس، با توجه به آیات و روایات و کلام بزرگان،پنج مرحله باید طی شود: اول مشارطه، که فرد با خود شرط می کند که فلان عمل ناپسند را ترک کند، مرحله دوم مراقبه است که انسان در طول شبانه روز دائماً مراقب باشد که شرط مذکور را رعایت نماید؛ در مرحلۀ سوم در آخر شب انسان از نفس خود حساب بکشد که آیا در طول روز آیا حق شرطی را که کرده بو، به جا آورده است؟؛ مرحلۀ بعد معاتبه نفس است « یعنی انسان بعد از فراغ از محاسبۀنفس وقتی مشاهده نمود که نفس پیمان شکنی نموده و حرمت مولی را نگاه نداشته و دستش به معاصی آلوده شده ، باید علاوه بر استغفار و تضرع ، نسبت به عتاب و سرزنش نفس اقدام نموده و آن را مورد ملامت و بی مهری قرار دهد... مرحلۀ پنجم معاقبه و مؤاخذۀ نفس است ، یعنی بعد از معاتبه ، باید آن را مورد عقاب و تنبیه قرار دهد... به عنوان نمونه از شهید رجایی نقل شده که فرموده اند:« عهد کرده ام هیچ وقت ، قبل از نماز ناهار نخورم، اگر هم زمانی ناهار را قبل نماز خوردم و نماز را اول وقت نخواندم ، فردایش را روزه بگیرم.»»]نمایندگی ولی فقیه در بسیج،1391ص 132 و135و137[
توجه به اینکه خداورسول اووامامان معصوم شاهدبراعمال ماهستندباعث جلوگیری ازارتکاب گناه می گردد.اگرانسان خودراتنهاببیند،باوسوسه شیطان ممکن است به سوی گناه کشیده شودامامؤمن می داندکه دردنیاخلوت وجودندارد،خداشاهدبرماست وخداهمه جاباماست وازطرفی ملائکه الهی ومعصومین نیزبرمانظارت دارند.عارف بزرگ سیدبن طاووس دراین زمینه فرموده اند:«روایتی که جدماابوجعفرطوسی درکتاب البیان درتفسیراین آیه«بگوای رسول ماعمل کنیدکه خداوندورسول اوومؤمنین،عمل شمارامشاهده خواهندکرد»[توبه آیۀ105]وگفت ... روایت شده که اعمال برپیامبراکرم(ص)درهردوشنبه وپنجشنبه عرضه می شودوازاعمال شماآگاهی می یابدوهمچنین برائمه عرضه می شودوایشان نیزآگاه می شوندومرادازالمؤمنون درآیه ایشانند.»[ سیدبن طاووس،1389 ،ص23]
سفارش شده انسان درآخرهرروزاعمال آن روزخودراموردبررسی قراردهدوببیندکه آیااعمال اوموردرضایت خداوندبوده یاخیرواگرعمل خیربه جاآورده شکرخداراازتوفیقی که به اودادبه جاآوردواگرکارناپسندی کرده،استغفارکندونفس خودراسرزنش نمایدکه چراچنین کرده است واین عمل باعث می شودکه درروزهای دیگراعمال خودراازروی دقت ومراقبت بیشتری انجام دهدزیراکه می داندموردحسابرسی قرارخواهدگرفت.«درکتاب آسمانی حضرت ابراهیم(علیه السلام)آمده است. برای عاقل درشبانه روزساعاتی است ساعتی رابرای طاعت اختصاص دهدوساعتی برای تفکردرمخلوقات ودرساعتی نفس خودرادرلغزش هاحساب کشدوساعتی رابرای آوردن،حوائج خوددرحلال اختصاص دهد.از امیرالمؤمنین علی(ع)سؤال شدکه شخص چگونه نفس خودراحساب کشد،فرمودند:«شخص هنگامی که روزش راسپری کردوواردشب شد،نفس خودرابانگ زندکه ای نفس!امروزروزی است که گذشته وهرگزبازنمی گرددوپروردگار از عمر سؤال خواهدنمودکه چگونه صرف نمودی؟وچه انجام دادی؟وآیاذکرحق نمودی وحمداوراکردی؟آیاحق برادرمؤمنت رااداکردی؟ویاگرفتاریش رابرطرف نمودی؟آیادرغیابش حافظ اهل واموالش بودی؟پس به یادآورداعمالش راپس اگرکارخیری انجام دادحمدوثنای الهی بجای آوردکه اوراتوفیق دادواگرمعصیت یاتقصیری انجام داداستغفارنمایدوعزم برترک وعدم رجوع به آن نماید.»[محاسبه النفس کفعمی ص212و211 به نقل ازبحارالانوارج67ص69و70]]
انسان باید هرآن ازنفس خودمراقبت کندوخودرادرمحضرخدابداندکه بدون مراقب انسان به جایی نخواهدرسیدوآن راتخم سعادت دانستند.«به جاآوردن عبادات واعمال لازم بدون مراقب،حکم دواخوردن مریض باعدم پرهیزواستعمال غذاهای مضراست که مفیدفایده نخواهدبودوکلیات مراقب در5چیزخلاصه می شود: صمت وجوع وسهروعزلت وذکری به دوام ناتمامان جهان راکنداین پنج تمام»[همان ص20]
«ازآیت العظمی ملاحسینقلی همدانی نقل شده که«کثرت اشتغال به مباحات وشوخی بسیارکردن ولغوگفتن وگوش به اراجیف دادن قلب رامی میراند.[همان ص22]
کربلایی احمد تهرانی در بارۀ ایجاد صفات الهی در انسان می فرمایند:«بنده حقیقی خداوندآن است که صفات خدایی راسرلوحه مرام واعمال خویش قراردهداورحیم است توهم بایدرحیم شوی اوکریم است توهم بایدکریم شوی اومحسن است توهم بایدمحسن شوی،هرچه ظهورصفات خدایی دربشرخاکی بیشترباشد،به همان مقدارهم شبیه خدامی شود.[ رندعالم سوزص41]
عالم الهی کفعمی درکتاب محاسبته النفس آورده:«درخلوت هاازگناه بپرهیز،زیراهمان که شاهداعمال توست هموحاکم وقاضی است.زیراکه همه جامحضراوست باطن وظاهرراعلم دارد،ازسرومکنون باخبراست«یعلم مایسروه ومایعلنون»(نحل ص23)وکسی که گناه می کندآیانمی داندکه پروردگارش اورامی بیند«الم یعلم ان الله یری(علق ص14)ازامام صادق(علیه السلام)نقل شده:«ازسخت ترین چیزهایی که خداوندبربندگان واجب فرمودذکرویادفراوان اوست،امامرادم ازذکر،سبحان ا...والحمدا...ولااله الاا...وا...اکبرنیست اگرچه آن هم ذکرمحسوب می شود،بلکه مرادم یادخداوندنزدهرعمل حلال وحرامی است که اگرآن عمل طاعت الهی بودبه آن عمل کندواگرحرام بودآن راترک کند.»] کفعمی ص218و217کافی ج2ص80[
معنویت و عرفان:
عرفان به معنی شناخت می باشد . عنصری که در عرفان دارای اهمیت ویژه است حب خدا و عشق الهی است. عرفان مرحلۀ انتهایی و اوج معنویت می باشد. معنویت در عارف به اوج می رسد و از هرچه غیر خداست در باطن جان خود جدا می شود و هر لحظه خود را در محضر پروردگار می بیند.عارف تکالیف شرعی را برای خود زحمت و سختی نمی داند ، بلکه نهایت لذت را از عبادت می برد و پایان یافتن عبادت برای او سخت است.اینکه عارف از نزد خدای علی اعلی و از عرش عظیم الهی به دنیای دنی برگردد برای او بسیار سخت است وسِرّ این که عرفایی چون آیت الله العظمی بهجت (ره) در آخر نماز با سختی و همراه گریه سلام نماز را می دهند ، همین مطلب است. عارف خدا را چنان که باید شناخته و او راشایستۀ عبادت یافته و برای رضای خدا، عبادت می کند ، نه تنها در عبادات بلکه در هر کاری هدفش تنها ، جلب رضایت محبوب است. اولیاء خدا هر عملی که در طول شبانه روز انجام می دهند، هدفشان رضای خداست و بعضی به مرتبه ای می رسند که جز واجب و مستحب عملی از آنها سر نمی زند ، یعنی حتی در مباحات هم به گونه ای عمل می کردند که جزء اعمال واجب و مستحب محسوب می شد؛ عارف غذا می خورد، برای خدا وبرای نیرو گرفتن جهت عبادت خدا و این مقامی است بس والا. از عارف بالله شیخ رجبعلی خیاط نقل شده که بر دوستی خدا تأکید داشتند و می فرمودند:« دین حق همین است که بالای منبرها گفته می شود ،ولی دو چیز کم دارد یکی اخلاص و دیگری دوستی خداوند متعال، این دو باید به مواد سخنرانی ها افزوده شود.» ] ری شهری-ص 197[
عارف و غیر عارف در ظاهر شاید چندان با هم تفاوت نداشته باشند ، امام مهم نیت انسان است . پیامبر اعظم (ص) در سفارش به ابوذر فرمود:« ای ابوذر باید در هر کاری نیت پاک داشته باشی ، حتی در خوردن و آشامیدن. بر اساس این رهنمود پیامبر(ص) ، شیخ رجبعلی خیاط به شاگردان خود مکرر تأکید می کرد همۀ کارها باید برای خدا باشد، حتی خوردن و آشامیدن ، وی افزود: « هر گاه این استکان چای را به قصد خدا بخوری دل تو به نور الهی منور می شود ، ولی اگر برای حظ نفس بخوری ، همان می شود که خواسته بودی.» ] ری شهری ص 168[
البته این راه مراحلی دارد،که انسان باید با عمل به شرع مقدس و دستورات اهل بیت (ع) و علمای ربانی این مسیر را طی کند:
«مرتبۀ اول در این راه تجلیه است که نفس قوی می شودو اعضای بدن را به مراقبت کامل تحت انقیاد و اطاعت احکام شرع وارد نموده تا پاکی صوری و طهارت ظاهری در بدن نمایان شود؛ مرتبۀ دوم که آن را تخلیه نامند ، آن است که نفس به مضار و مفاسد اجتماعی و انفرادی اخلاق رذیله و خوی های پلید آگاهی یابد، و به تدبر در عواقب وخیم آنها در دنیا و عقبی بر طبق دستور عای مقرر در علم اخلاق ، آن صفات ناپسند را از خود دور و محو نماید. مرتبۀ سوم تحلیه است که خود را به زیور اخلق نیک آراسته کند و مقام چهارم که در آن از برکت صفا و پاکی روح در نهاد انسان جاذبۀ محبت به حضرت حق پیدا گردد، و رفته رفته محبت شدت یابد ... را فنا گویند.»] حبیب کاظمی،1390، ص 122[
پس درعرفان،محبت الهی جایگاه ویژه ای دارداگرقلب انسان که حرم خداست جایگاه محبت خداشدغیرخدادیگرجایی دراین حرم الهی نخواهدداشت.انسان بایدبردردل خودبه مراقبت بنشیندوازورودغیرخداجلوگیری کندتابه جایی برسدکه غیرخدانبیندومخلوقات خداراهم جلوه ای ازخداببینداگرانسان به این مقام برسدمحبت بیشتری به دیگران خواهدداشت زیرادیگران رامخلوق محبوب خودمی داندواین نکته خودازبسیاری ازمشکلاتی که درزندگی روزمره جامعه وجودداردجلوگیری خواهدکرد.وقتی انسان بامحبت بادیگران برخوردکنددیگردرگیری وگناه زبانی و...اصلاجایی درزندگی نخواهدداشت.عارف بالله حضرت آیت الله میرزاعلی قاضی دعای بسیارزیبایی برای قنوت نمازهابه شاگردان خودسفارش می کردندکه درآن ازخداوندحب خدادرخواست می شودچه چیزازحب خدابالاتره دراین دعاآمده است:«اللهم ارزقنی حبک وحب ماتحب وحب من یحبک والعمل الذی یبلغنی الی حبک واجعل حبک احب الاشیاء الی »[همان ص119].خدایاخوب خودت راروزیم کن وحب هرآنچه توآن رادوست داری وحب هرکس که تورادوست داردوعملی که من را به حب توبرساندوقراربده حبت رامحبوبترین چیزهانزدمن.همچنین درادامه این دعاآمده خدایاظاهرم راباطاعتت نورانی کن وباطنم رابه محبتت وقلبم رابه معرفتت و...[همان ص119]
-سفارش های مهم عرفا
نمازاول وقت :ازسفارش های مهم عرفا نمازاول وقت است. آیت ا...قاضی درکلام عجیب ومهمی فرموده اند:«اگرکسی نمازواجبش رااول وقت بخواندوبه مقامات عالیه نرسد،مرالعن کند.»[همان ص 121]
ادامه نمازاول وقت:همچنین آیت ا...قاضی فرموده اند:«نمازرابازاری نکنیداول وقت به جاآوریدباخضوع وخشوع واگرنمازراتحفظ همه چیزتان محفوظ می ماندوتسبیحه صدیقه کبری(ص) وآیت الکرسی درتعقیب نمازترک نشود.
- شب زنده داری :شب مرکب عارفان وعاشقان خداست وسحرخیزی وشب زنده داری اهمیت فراوانی درمسیرقرب الهی دارد،که فرموده اند.«الهی آنکه سحرنداردازخودخبرندارد. »[الهی نامه آیت حسن زاده آملی ص18]
ازآیت الله العظمی ملاحسینقلی همدانی نقل شده که فرموده اند«کسانی که ازمقامات این به جایی رسیده اند،همه ان هاازشب خیزهابوده اند.ازغیرآن هادیده نشده است[کتاب جلوه های ملکوتی ص37] به قول حافظ شیرازی
هرگنج سعادت که خدادادبه حافظ ازیمن دعای شب وذکرسحری بود
ان ناشئه اللیل هی اشدوطاواقوم قیلا[مزمل آیۀ6]
این مطلب مورد تأکید آیت الله قاضی بود و مکرر می فرمودند:«کیف یرجو ان ینال مرتبه من الکمال من لم یسهر الیال؟
] چگونه امیدوار است که به درجه ای از کمال برسد، کسی که شب زنده داری و سحر خیزی ندارد؟»[ ]حبیب کاظمی،1390، ص 133[
یکی ازجمله هایی که خداونددرمناجات به حضرت موسی فرموداین بود:ای پسرعمران دروغ گفته است کسی که خودرادوستدارمن تصورکرده است وچون شب فرارسدبه خواب راحت فرورود،مگرنه اینکه هرمحب وعاشقی درآرزوی خلوتی است که بامحبوب خودباشد،ای پسرعمران بدان که من برحال دوستان خودآگاهم... ای پسرعمران خشوع قلب ،خضوع جسم واشک چشم خویش رادرسیاهی شب ها برمن نثارکن،وآنگاه مرابخوان تادریابی که تاچه حدبه تونزدیکم وترااجابت می کنم.» [محاسبه النفس کفعمی ص227 به نقل از امالی صدوق ص356]]
-انجام واجبات وترک گناهان:شرط اصلی ومقدمه اخلاق وعرفان است وبدون انجام آن بقیه اعمال واذکارمؤثرنخواهدبود.ازاستادعرفاحضرت آیت ا...العظمی ملاحسینقلی همدانی دراین باره فرموده اند:«مخفی نماندبربرادران دینی، که به جزالتزام به شرع شریف درتمام حرکات وسکنات وتکلمات ولحظات وغیرها،راهی به جزقرب حضرت ملک الملکوت(جل جلاله)نیست.»[همان ص21]
آیت الله قاضی هم فرموده اند:«شریعت است که راه وصول به حقایق عرفان وتوحیدی است.»[همان ص 126]
معارف واصل آیت ا...العظمی بهجت(ره)دراین زمینه فرموده اند:«غرض ازخلقت،عبودیت است وحقیقت عبودیت،ترک معصیت است دراعتقادکه عمل قلب است ودرعمل جوارح وترک معصیت حاصل نمی شودبه طوری که ملک مشخص بشودمگربادوام ومراقبه ویادخدادرهرحال وزمان ومکان ودرمیان مردم وخلوت.» [منبع کتاب جناب عشق ص62]
معنویت ولقاءالله
اوج مراحل عرفانی، لقاءخداونداست واین نهایت معنویت وکمال مراتب انسانی است که عارف باخودسازی ومجاهده باقلب خود به لقاءخداوندنائل گردد.همان طورکه درآیه آخرسوره کهف خداوندمتعال فرموده:« فمن کان یرجو لقاءربه فلیعمل عمل صالحاولایشرک بعباده ربه احدا پس هرکس امیدبه لقاءپروردگارش داردپس عمل صالح انجام دهدودرعبادت پروردگارش احدی راشریک قرارندهد»وهمچنین درمناجات شعبانیه که ازمعنوی ترین ادعیه باشدآمده است:« الهی هب لی کمال الانقطاع الیک وانرابصارقلوبنا بضیاءنظرهاالیک..الهی والحقنی بنورعزک الابهج فاکون لک عارفا وعن سواک منحرفاً...»
خدایا کمال انقطاع به سوی خودت را به من عطاکن وچشمهای دل مارابه نورانی کن به نورنظرکردن به سوی خودت خدایابه نورعزت هرچه زیباترت بمحبتت ماراملحن کن تاتوراعارف باشم پس به سوی توشناخت یابم وازغیرتوروگردان شوم. [شیخ عباس قمی،1389، ص264] «درکافی وتوحیدروایت کرده ازامام صادق علیه السلام که فرموده«:هماناروح مؤمن اتصالش به روح خداازاتصال شعاع خورشیدبه خورشیداستوارتراست»ودرحدیث قدسی که مورداتفاق همه علمای اسلام است می فرماید:«بنده من وسیله تقربی نزدمن نداردکه محبوبترباشدنزدمن ازآنچه براوواجب کرده ام وبه تحقیق که بنده من به وسیله نوافل ومستحبات به من آنقدرنزدیک می شودتاآنکه اورادوست می دارم وچون اورادوست داشتم من گوش اومی شوم، که باان می شنودوچشم اومی شوم که باآن می بیندوزبان اومی شوم که باآن سخن می گویدودست اومی شوم که باآن حمله می کنداگرمرابخوانداجابتش کنم واگرازمن چیزی سؤال کندبه اوعطامی کنم»[ میرزا جواد ملکی تبریزی، 1360،ص30 [
واین چنین می شودکه عارف غرق درمعنویت ونورخدامی شودوکارخدایی می کند وبه اذن خدادرعالم تصرف می نماید.
«خواجه نصرالدین طوسی(ره)می فرماید:عارف هنگامی که ازنفس خودبریده وبه حق پیوست می بیندکه هرچه قدرت است درقدرت خویش که به همه مقدورات تعلق می یابدمتفرق است وهرچه دانش است دردانش اش که چیزی ازموجودات ازدایره علم اوبیرون نیست متفرق است وهرچه اراده هست دراراده اوکه هیچ چیزازممکنات سرپیچی ازاراده اونداردمتفرق است...»وبازدرمصباح الشریحه می فرمایدکه:«آنکه آتش اشتیاق دردل اوشعله ورشده باشدنه میلی به غذایش باشدونه ازآب خوش گوارلذتی بردونه سربه بالین نرم گذاردونه باگردهم آیی هاانس داردونه درخانه ای مأوی گزیندونه درآبادی سکونت گزیندونه جامه نرم به تن می کندونه قراروآرام داردوشبانه روزبه عبادت مشغول است به امیدآنکه به وصال محبوبش برسدوبازبه آن شوقش رازهای درونی خودرابامحبوبش درمیان می گذاردو...پس چون به میدان شوق قدم نهادی به نفس خودوهرمرادی که ازدنیاداری تکبیرگو(پشت سرانداز)وهرچه راکه دل به آن بستی واگذاروازغیرمحبوب وموردعلاقه ات احرام ببندومیان زندگی ومرگ تکبیربگو...»لقاء ا...ص36ودردعای ابوحمزه ثمالی آمد.«توازخلقت درحجاب نیستی جزآنکه آرزوها(کردارهای زشت آنان را)ازتودرحجاب می کند.»
-باب ایمان
امام حسن(ع)ازرسول خداروایت فرمود:«عبدبه مرتبه ایمان نمی رسدمگراینکه خودرامحاسبه کندشدیدترازمحاسبه شریک،شریک خودراومحاسبه مولی عبدخودرا...»[محاسبه النفس سیدبن طاووس ص19]
اظهارخاصیت انسان که مقتضای صدورافعال مخصوص اوست تابه کمال برسد.فقط به تهذیب حاصل می شودپس صنعتی که ثمره آن کامل کردن اشرف مخلوقات این عالم است اشرف حرفه هاخواهدبود.
«...رسیدن به اعلی علیین بوسیله تهذیب نفس ممکن است وکه انسان راازپایین ترین مراتب به درجات اعلی به اندازه استعدادوصلاحیت اومی رساند...»[تهذیب نفس ص76و77محمدرضاغیاثی کرمانی1374]
...امام صادق(ع)بندگان سه گونه اندگروهی خداراازروی خوف وترس می پرستندکه آن عبادت غلامان وبندگان است26گروهی دیگرخدارابرای ثواب وپاداش عبادت کنندکه این پرستش بازاریان است وگروه اخرخداوندراازروی عشق ومحبت بندگی می کنندکه این عبادت آزادگان است که بالاترین مرحله پرستش می باشد.] مجید هوشنگی 1383،ص42 به نقل ازکافی ج2ص84[
معنویت وقرآن:
قرآن کتابی است که بهترین دستورات تربیت تعالی معنوی انسان درآن وجوددارد.خداوندی که خالق انسان است وبه جزئی ترین امورونیازمندی های انسان آگاه است ،بهترازهرکسی می داندکه چه چیزی برای انسان مفیداست وچه چیزی مضراست وجامع دستورات خداونددرمعجزه جاویدپیامبر(ص)یعنی قرآن کریم جمع شده است.قرآن سفره ای آسمانی والهی است که هرکس به اندازه سعۀوجودی خودمی تواندازآن بهره ببردامام خمینی(ره)دراین موردفرموده اند:«اگراعمال خودتان راباقرآن کریم وفق دادید،بااحکام اسلام وفق دادیداگراخلاق خودتان رااخلاق قرآن کردیداگرنفس خودتان راتصفیه کردیدباک ازهیچ چیزنداشته باشید».(معاونت تبلیغات سپاه، 1389، ص155)همچنین ایشان درجای دیگردرموردرابطه عرفان وقرآن فرموده اند:«قرآن کریم مرکزهمه عرفان هاست مبداهمه معرفت هاست لکن فهمش مشکل است...مااین قدری که ازمان می آیددنبالش برویم درعمل درعلم ودراخلاق ودرسایرچیزهاواگرهمین قدرهم برویم، خوب جنات عدن است، جنات هست لکن آنی که مقصدانبیابود،جنات هم بود،چیزی دیگری ورای اینهابودبهشت هم نبودخوف جهنم هم نبودعشق به بهشت هم نبودیک مساله دیگری فوق این مسائل بود،خوب دست ماازآن کوتاه است.»(مؤسسۀ قدر ولایت، 1388، ص54)
انس باقرآن ازاهمیت بالایی برخورداراست واهل بیت علیهم السلام درمواقع مختلف نسبت به انس باقرآن سفارش نموده اندامام علی(ع)دراین زمینه فرموده اند:«بدانیدکه بعدازقرآن دیگرکسی فقیرنیست.پس برای دردهایتان ازقرآن شفابجوییدوبرای گرفتاری هایتان ازقرآن مودبخواهیدزیرادرقرآن شفای ازبزرگترین دردیعنی کفرونفاق وگمراهی است.ودرجای دیگرفرموده اند:«قرآن رافراگیریدکه نیکوترین کلام است وازنورش طلب شفاکنیدزیراقران موجب شفای سینه هاست.»ودر( حمزه کریم خانی ب، 13 ص9)عرفای الهی نیزسفارش مهم شان به قرآن بوده است وتاکیدویژه ای بر انس باقرآن وتلاوت باتدبیردرقرآن داشته اند.عارف واصل حضرت آیت ا...العظمی بهجت (ره)فرموده اند:«اگرکتابی بودکه عکس اشیاء رانشان می دادآن کتاب همین قرآن است که بهشت وجهنم رانشان می دهدبااین همه مااین گونه بی تفاوت هستیم وبه دنیادل بسته ایم.»(همان ص 27)همچنین ایشان جای دیگرفرموده اند:«خدامی داندقرآن برای اهل ایمان-مخصوصااگراهل علم باشند- چه معجزه هاوکراماتی داردوچه چیزهایی ازآن خواهنددیدبرنامه قرآن آخرین برنامه انسان سازی است که دراختیارماگذاشته شده است ولی ماازان قدردانی نمی کنیم.اهل تسنن قرآن وما عترت راآن گونه که بایدنشناختیم وقدرندانستیم.( همان ص27) همچنین استادایشان آ یت ا...سیدعلی قاضی(ره)درباره عظمت قرآن فرموده اند:«دستورالعمل قران کریم است «فیه دواء کل داء و شفاء کل عله» آن قرة العین مخلصین را، جلوی چشم همیشه داشته باشیدوباآن هادی طریق مقیم وصراط مستقیم سیرنماییدوازجمله سیرهای شریف آن قرائت است به حسن صورت وآداب دیگرخصوص دربطون لیالی(همان ص25)
معنویت و ولایت:
معنویت و ولایت رابطۀ دو طرفه با هم دارند هراندازه که انسان در معنویت پیشرفت کند ، به همان اندازه ولایت معصومین را درک خواهدکرد ، و بدون ولایت، راهی به معنویت به معنای واقعی وجود نخواهد داشت، و تنها راه قرب خداوند، معصومین علیهم السلام می باشند که خداوند ایشان را وسیلۀ تقرب به خود قرار داده است؛ ولایت از ارکان مهم دین اسلام می باشد، و مسیر ولایت معصومین (ع) سریعترین و کوتاه ترین مسیر برای کسب معنویت و تقرب الی الله می باشد؛ به ویژه امام حسین (ع) که در بین اهل بیت (ع) جتیگاه ویژه و خاصی دارند؛ در این زمینه علامه طباطبایی فرموده اند:« هیچ کس به هیچ مرحله ای از معنویت نرسید ، مگر در حرم امام حسین (ع) و یا در توسل به آن حضرت.» آیت الله قاضی نیز فرموده اند:« من هر چه دارم از زیارت سیدالشهداء (ع) و قرآن دارم.»]حمزه کریم خانی الف ، 1388، ص 80و81[ کلام آیت الله طباطبایی بسیار مهم است و نشان می دهد تنها راه در معنویت راه معصومین (ع) می باشد، به ویژه امام حسین (ع) که محک ایمان هستند و مؤمن با شنیدن نام ایشان دگرگون می شود و این میزان دگر گونی بستگی به میزان علاقه به ایشان می باشد و گریه بر امام حسین(ع) به حدی ارزش دارد که از نظرآیت الله بهجت (ره) این عمل در بین همۀ مستحبات افضل آنها می باشد ، و حتی از نماز شب با آن اهمیت هم بالاتر می باشد.» ]همان ص 83[ « در حدیثی از امام علی (ع) نقل شده است :« هیچ کس ایمان را به حد کمال خویش نمی شناسد ، تا آنکه مرا به عمق معرفتم بشناسد... پس هر که ولایت مرا به پا داشت ، نماز را به پا داشته است و برپا داشتن ولایت من سخت و دشوار است و جز فرشتۀ مقرب درگاه الهی یا پیامبر مرسل و یا بنده ای که خدا قلب او را به ایمان آزموده باشد ، کسی متحمل آن نمی باشد.»(مهدی نوری ،1388ص 7و11) معصومین علیهم السلام میوه عالم هستی وهدف ازخلقت والگوی هرانسان برای زندگی می باشند.هرانسانی برای تربیت وتعالی الهی خود،نیازبه الگوداردکه بهترین الگووکامل ترین الگوی معصومین(ع)می باشند.آن هاقرآن ناطق ومفسرومبین قرآن هستند. قرآن مورد قبول همه فرق اسلامی می باشد،حتی آن تروریست به ظاهرمسلمانی که شیعیان رابه شهادت می رساندقران راقبول داردپس مهم فهم ودرک صحیح ازقران است بافهم درست ازقرآن می توان جلوی انحرافات راگرفت وبهترین مفسرومبین قران معصومین (ع)می باشند.قران وعترت که دویادگارمهم پیامبراعظم(ص)هستندبایدباهم باشندکه پیامبردرحدیث معروف ثقلین فرموده اند :«مادامی که به آن دوتمسک بجوییدگمراه نمی شوید. »
آیت ا...قاضی دربارۀ توسل به اهل بیت (ع)فرموده اند:«محال است کسی به درجه توحیددرعرفان برسدومقامات وکمالات توحیدی راپیدانمایدوقضیه ولایت براومنکشف نگردد.»[جلوه های ملکوتی ص112]باز ایشان در جای دیگر فرموده اند:« تمام فیض ها از مسیر اباعبدالله (علیه السلام) به عالم می رسد ؛ پیشکار ایشان هم ، حضرت ابالفضل هستند.»]همان ص 117[
آیت الله العظمی بهجت(ره)هم فرموده اند:«محبت وولایت اهل بیت(ع)خودیک عمل است واجب بلکه اعظم طاعات وواجبات است.محبت هرقدررتبه اش بیشترباشداثرآن دراعمال دیگربیشترخواهدبود.اگرچیزدیگری غیرازمودت اهل بیت علیهم السلام برای مردم نافع بوده بیان می شد البته متاسفانه مابه آنان محبت داریم،امادرراه ومکتب آنان نیستیم لذا امثال آنان نمازنمی خوانیم...»[ علی اکبری ، 1388، ص26]
امام خمینی(ره)درعظمت مقام معصومین(ع)فرموده اند:«مامفتخریم که پیرومذهبی هستیم که رسول خدا،مؤسس آن به امرخداوندمتعال بوده وامیرالمؤمنین (ع)این بنده رهاشده ازتمام قیودمأموررهاکردن بشرازتمام اغلال وبردگی هااست...مامفتخریم که ائمه معصومین ازعلی بن ابیطالب گرفته تامنجی بشرحضرت مهدی صاحب زمان(ع)که به قدرت خداوندقادروزنده وناظراموراست ائمه ماهستند...مامفتخریم که ادعیه حیاتبخش که اوراقرآن صاعد می خوانند از ائمه معصومین مااست.»[معاونت تبلیغات سپاه،1389، ص168و167]ایشان در جای دیگر فرموده اند:«تمام این مسائلی که عرفا در طول کتابهای طولانی خودشان یاخودشان می گوینددرچندکلمه مناجات شعبانیه هست بلکه عرفای اسلام ازهمین ادعیه وازهمین دعاهایی که دراسلام واردشده ازاین هااستفاده کرده اندوعرفان اسلام فرق داردباعرفان هندوجاهای دیگر...»(همان ص68) دعاهایی که از معصومین (ع) وارد شده دارای مفاهیم بسیار والا و ارزشمندی هستند، و انسان در پیشرفت معنوی خود ، می تواند از این دعاها استفادۀ فراوانی نماید؛ از جمله ادعیه صحیفۀ سجادیه ،دعای کمیل ،مناجات شعبانی، دعای عرفه، زیارت جامعۀ کبیره و...
نتیجه گیری:
انسان مؤمن باید با استفاده از روشهایی که منطبق با دین اسلام است، معنویت کسب کند و این معنویت را در حد استعداد خود رشد دهد و تقویت نماید. ایمان به خدا و تقویت این ایمان ، همراه با عمل صالح ، انسان را به مرحلۀ تقوا می رساند، که انجام واجبات و ترک گناهان را همراه خواهد داشت . اینکه انسان خدا و معصومین (ع) را حاضر و ناظربر اعمال و رفتارخود بداند، و به یاد خدا در هر لحظۀ زندگی باشد ، معنویت را در انسان افزایش می دهد.برای افزایش معنویت ، باید خودسازی و تزکیه نفس نمود، نفس را به فضایل اخلاقی آراسته کرد و از رذایل اخلاقی پاک نمود. محاسبۀ نفس و مراقبت ، شرط اصلی و کلید موفقیت در خودسازی ، محاسبۀ نفس و مراقبه می باشد.با تلاش و مجاهدت و توفیق الهی ،معنویت در انسان تقویت می شودو حب و عشق به محبوب ازلی در جان انسان قوی می شود، تا عارف به حضرت حق شودو عارف ، فقط خدا را مدنظر دارد و هر آن ، خود را در محضر او می بیند و می تواند به جایی برسد، که با قلب خود ، خدا را می بیند و به لقاء الله می رسد . بهترین دستورالعمل کتبی برای کسب معنویت ، قرآن کریم می باشد که معصومین علیهم السلام ،قرآن ناطق و بهترین مبین این دستورالعمل می باشند، که ادعیۀ ایشان را قرآن صاعد و بهترین روش برای صحبت با خداوند متعال است.باید با انس با قرآن ، با تلاوت و تدبر و عمل به دستورات قرآن وبا حب اهل بیت (ع) وعمل به فرمایشات انسان ساز معصومین (ع) ، که بهترین راه و سریع ترین راه در معنویت است، معنویت را در خود، تقویت نمود، و مسیر قرب الی الله را با این وسیله های تقرب، پیمود.
منابع:
قرآن کریم
ادارۀ تبلیغات سپاه، معنویت بار مبنا و ذخیرۀ لازم عوامل سایش و عوامل افزایش، 1386، تهران ، ادارۀ تبلیغات سپاه ، اول
اکبری ، علی ، 1388، جناب عشق، تهران ، صیام ، اول
باقی زاده ، رضا ، برگی از دفتر آفتاب ، 1388، تهران ، کمال اندیشه ، اول
حسن زاده ، حسن ، الهی نامه، 1374، قم ، بوستان کتاب، دوازدهم
دشتی، محمد، ترجمۀ نهج البلاغه، 1380، قم ، انتشارات مؤمنین، سوم
سید بن طاووس و کفعمی ، محاسبه النفس ، 1389، تهران، اشکذر، سوم(مترجم: سید علی احمدی)
پیوندی ، محمد رضا، راه و رسم جوانی ، 1391، قم، زمزم هدایت، اول
سمندری، مهدی ، اسرار الصلوه یا معراج عشق، 1380، قم ،بوستان کتاب قم، اول
شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان، 1389، انتشاران نشتا، اول
صداقت ، محمد رضا ومختاری علی،شبدینی محمد، معرف الهی در پرتو سورۀ حدید،1392، تهران، نمایندگی سپاه ، اول
عزیزی، عباس ، سیمای قرآن، 1382، قم ،انتشارات صلوات ، چهارم
غیاثی کرمانی ، سید محمد رضا، تهذیب نفس ، 1374، قم ، دفترانتشارات اسلامی، دوم
کاظمی، حبیب ، جلوه های ملکوتی ، 1390، تهران، حبیب کاظمی ، اول
کریم خانی ، حمزه الف ، معجزۀ اشک ، 1390،قم ، عطر یاس، اول
کریم خانی ، حمزه ب ، سفارش های قرآنی عارفان ، 1390،قم ، عطر یاس، اول
مؤسسۀ قدر ولایت ، 1388، ایمان و تقوا در رهنمودهای امام خمینی (ره)، تهران، مؤسسۀ قدر ولایت، اول
محمدی ری شهری، محمد، کیمیای محبت، 1386، قم ، دارالحدیث، بسیت و چهارم
معاونت تبلیغات سپاه،معنویت معار مادیت و تربیت الهی انسان، 1389، تهران،بنیاد قرآن و عترت ، اول
ملا احمد نراقی، معراج السعاده، 1374، تهران،دهقان ،تکراری
ملکی تبریزی، میرزا جواد، لقاءالله، 1360، تهران، نهضت زنان مسلمان،اول
موسوی مطلق ، سید عباس ، مظهر وصف خدا، 1389، قم، معارف معنوی ، اول
نمایندگی ولی فقیه در بسیج،شمیم معرفت شمارۀ 31، 1391، تهران ، نمایندگی ولی فقیه در بسیج، اول
هوشنگی ، مجید، رند عالم سوز، 1383، قم ، طوبای محبت، هفدهم
هیآت تحریریۀ شمس الشموس، العبد، 1390، تهران ، مؤسسۀ شمس الشموس،دوم
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.