اعتقادی مذهبی

مقالات و مطالب اعتقادی ،مذهبی ،شهدا و...

نهج البلاغه حلال مشکلات امروز جامعه

باسمه تعالی

نهج البلاغه نیاز امروز جامعه

امروز جامعه ما با مشکلات متعددی روبروست از جمله غارت های نجومی ، دزدی و اختلاس که بعضی آن را  معوقه می نامند و عقب ماندگی بصیرتی خواص و دل بستن به دشمن و... که نسخۀ در مان این مشکلات را امام علی علیه السلام در نهج البلاغه داده اند . آنجا کهر به مسؤول خود هشدار می دهند که دچار اشرافی گری نشود . در حکومت علوی که امام راحل هم پیرو حقیقی این مکتبند مسؤول باید در حد مردم زندگی کند و هر کس که دوست دارد از حلال در رفاه بیشتر باشد باید از مسؤولیت کنار برود . زیرا رفاه زده نمی تواند درد مردم را بفهمد و در راستای حل آن قدم بردارد.پیشنهاد می شود همۀ مردم به ویژه مسؤولان محترم روزی 5 دقیقه این کتاب ارزشمند و شریف را مطالعه نمایند.

برخورد امام علی علیه السلام با اشرافی گری مسؤولان:               نامۀ 3 نهج البلاغه

به امام خبر دادند که شریح بن الحارث، قاضى امام خانه اى به 80 دینار خرید، او را حضار کرده فرمود:

1 .برخورد قاطعانه با خیانت کارگزاران

به من خبر دادند که خانه اى با هشتاد دینار خریده اى، و سندى براى آن نوشته اى، و گواهانى آن را امضا کرده اند. (شریح گفت: آرى اى امیر مؤمنان،  امام علیه السّلام نگاه خشم آلودى به او کرد و فرمود:

 اى شریح به زودى کسى به سراغت مى آید که به نوشته ات نگاه نمى کند، و از گواهانت نمى پرسد، تا تو را از آن خانه بیرون کرده و تنها به قبر بسپارد. اى شریح اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشى، که آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده اى. ...

-عبرت از گذشتگان

آنان که مال فراوان گرد آورده بر آن افزودند، و آنان که قصرها ساخته، و محکم کارى کردند، طلا کارى کرده، و زینت دادند، فراوان اندوختند، و نگهدارى کردند، و به گمان خود براى فرزندان خود باقى گذاشتند همگى آنان به پاى حسابرسى الهى، و جایگاه پاداش و کیفر رانده مى شوند، آنگاه که فرمان داورى و قضاوت نهایى صادر شود «پس تبهکاران زیان خواهند دید». به این واقعیّت ها عقل گواهى مى دهد هر گاه که از اسارت هواى نفس نجات یافته، و از دنیا پرستى به سلامت بگذرد.

دیروز در فلسطین اشغالی یک زن که عازم نماز جمعه بود و مشکل شنوایی داشت و دستور ایست اشغالگران را نشنیده بود به ضرب گلولۀ صهیونست ها مجروح شد و یک ساعت روی زمین ماند و اجازۀ کمک رسانی به او را ندادند.امام علی علیه السلام: به من خبر رسیده است که بدستور معاویه بشهر انبار شبیخون زده اند و حاکم آنجا را کشته و سواران شما را از حدود آن شهر دور گردانیده اند و یکى از لشگریان آنها بر یک زن مسلمان و یک زن کافره ذمیه وارد شده و خلخال و دست بند و گردن بند و گوشواره هاى او را در آورده است و آن زن بعلت اینکه نمیتوانسته او را از خود دور کند گریه و زارى کرده و از خویشان خود کمک طلبیده است،و دشمنان با غنیمت و دارائى بسیار بشام باز گشته اند،اگر مرد مسلمانى از شنیدن این واقعه در اثر حزن و اندوه بمیرد بر او ملامت نیست بلکه بنزد من هم بمردن سزاوار است.

...خداوند شما را بکشد که دل مرا بسیار چرکین کرده و سینه ام را از خشم آکنده ساختید و در هر نفس جام غم و اندوه را پیاپى جرعه جرعه در گلویم ریختید و بسبب نافرمانى،رأى و تدبیرم را تباه ساختید (خطبه 27 نهج البلاغه)

شهید دشتدار

 

 


دشتدار، سیروس: یکم خرداد ۱۳۴۴، در روستای کاظم‌آباد از توابع شهر کرج به دنیا آمد. پدرش مسلم، کشاورز بود و مادرش زری نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. اوایل دی ۱۳۶۵، در ام‌الرصاص عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۸۰ پس از تفحص در گلزار شهدای شهر آبیک به خاک سپرده شد.

 

این وصیتنامه‏ هایى که این عزیزان مى‏نویسند مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکى از این وصیتنامه‏ ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید.» (صحیفه امام ج‏۱۴ص۴۹۱)

درایام سالروز شهادت شهید دشتدار ، با گرامی داشت یاد او  قسمتی از وصیت نامه ایشان را می خوانیم:

بسم الله الرحمن الرحیم. ان اکرم الموت القتل گرامى‌ترین مرگها، شهادت در راه خداست. على(ع)

  .. خداوندا، مرگم را شهادت در راهت، زیر پرچم پیامبرانت، با اولیا و دوستانت قرار بده

حمد و سپاس، خداوندى را سزاست که به من قدرت تفکر همراه با سعادت ا خروى داد تا بتوانم حق را پیدا کنم و خود را در آن مسیر، با آزادى و آگاهى کامل افکنم. و به ما نعمت رهبرى را که بزرگترین نعمتهاى الهى است، هدیه کرد تا راه پیغمبران را به ما نشان دهد...

چون بنده حقیر خود را از تبار حسین(ع) مى‌دانستم، به نداى "هل من ناصرش" لبیک گفتم و راهى جبهه‌هاى نور علیه ظلمت گشتم. و اینک که به یارى امام کربلا روانیم، آخرین سخنانم را با شما در میان مى‌گذارم; به این امید که آخرین کلامهایم، پیامى باشد از حلقوم خونین شهدا بر شما رهروان راه آنها. وصیتى به جوانان:

هر زمان براى مومنین روز عاشوراست و هر مکانى کربلا، پس جنگ با کفار ومنافقین و دشمنان اسلام یادتان نرود. نداى امام امت، نداى حسین فاطمه است و پیام ما از حلقوم مبارک امام بیرون مى‌آید; پس اگر مى‌خواهید از شفاعت شهدا محروم نمانید، به مطالب امام گوش داده و به ندایش پاسخ دهید و حمایت از امام امت و فرمان او تا مرز دادن جان، یادتان نرود.

اسلحه مرا تا انقلاب آقا امام زمان (عجل‌الله) بر زمین نگذارید و راهم را که راه امام و راه حسین(ع) است، ادامه دهید و بدانید که پیروزى از آن شماست .امروز که گرگان درنده‌اى چون ابر جنایت کارها منتظرند تا لحظه‌اى ما از خود غافل شویم تا ما را نابود سازند، بر یکایک شماست که از این حکومت و انقلاب الهى که از بزرگترین الطاف خداوند کریم مى‌باشد، تا مرزِ دادن جان و مال دفاع کنید و استقامت ورزید و آینده خوش و سالم و روحانى را براى فرزندان خود مهیا سازید.

و آرزوى آن داریم که این پرچم خونین اسلام را که با خونهاى پاک شهدا به حال اهتزاز درآمده و مانده را به دست صاحب اصلى آن یعنى بقیه الله الاعظم - ارواحنا له‌الفدا - که ما منتظر چنین روزى هستیم، برسانید و ان‌شاالله با قیام آن حضرت انتقام خون مظلومین گرفته شود. خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار. انشاالله. کسى که محتاج دعاى خیر شماست العبد الحقیر دشتدار. مهدى دشتدار

 

پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین

 

 


آقا فخر تهرانی عارف گمنام

قرار بود بره خارج ، جوانی بود شیک پوش، یک روز شیخ مرتضی زاهد ایشان را دید و درگوشی چیزی به او گفت . از فرداش دیدند با یک عبای ساده میاد بیرون . آخرش شد آقا فخر تهرانی که امام زمان عج گفته بود از او راضی ام و طبیب آیت الله بهجت بود و با امام زمانش ارتباط هایی داشت و...


یکی از فضلای حوزه علمیۀ قم می گوید: طلبه ای نوجوان بودم ، همراه برادر کوچکتر م از روستای خود به قم آمده بودیم ، به خاطر کمک های پدر و ... از شهریۀ حوزه استفاده نمی کردم، مدتی بعد کمک های پدرم به خاطر مشکلاتی ، کمتر شد. ما به شدت در تنگنا و سختی بودیم  روزهای زیادی گذشت و ما با شکم های گرسنه در خلوت برای دست یافتن به احتیاجات و خوراکی های جزیی با دعایی خالص به امام زمان عجل الله فرجه  متوسل می شدیم ، تا اینکه دیدیم یک روز در حال توسل در می زنند. آقایی غریبه بود با محاسنی جو گندمی مایل به سفیدی و قیافه ای بسیار مهربان داشت . بعد از سلام و علیک دیدیم کیسه ای در دست دارد که در آن همان خوراکی هایی  بود که ما از امام زمان عج طلب کرده بودیم .پیرمرد با یک صفا و لبخندمعنا دار و نافذ گفت:   « آدم که از امام زمانش این چیزها را  طلب نمی کند... آدم باید از امام زمانش فقط آن حضرت را بخواهد...»  آن پیرمرد همان آقا فخر تهرانی بود.


خون آدم به جوش می آید

دست نوشته ای تکان دهنده از شهید کاووس فلاح زیارانی


بیوگرافی

فلاح‌زیارانی، کاوس: دهم آبان ۱۳۴۴، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش نجیب‌الله و مادرش گرجی نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. کارگر بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. دهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

 

 

دست نوشته ها: خون آدم به جوش می آید

کاوس فلاح زیارانی: برادر جان! ما در سوسنگرد هستیم. خط اول جبهه، ولی تا خدا نخواهد، بنده اش هیچ چیز نمی شود. ما برای اسلام می جنگیم و تا صدام را نابود نکنیم، از پای نخواهیم نشست، به امید خدا به زودی صدام سرنگون می شود و اسلام حسینی همه جهان را فرا می گیرد. برادر جان! جوانهایی در اینجا می جنگند که ما پیش آنها از نظر درس، مکتب و اخلاق هیچ چیز نیستیم... برادر جان! سوسنگرد خرابه شده است و دیگر خانه سالم در آن نیست ... ما با عراقیها ۳۰۰ متر فاصله داریم، ما یک تیر می زنیم، آنها هزار تیر، ولی آنها ترسو هستند و به امید خدا، یک حمله بکنیم آنها را سرنگون خواهیم کرد و به «زیاران» بر می گردیم. ما خیلی چیز ها را در سوسنگرد دیده ایم که نشان داده است واقعاً خدا با ماست و عمر ما هم دست خداست. ما، در سوسنگرد خانه های مردم را می بینیم ، دشمنان ما، زندگی را از مردم بی دفاع گرفته اند و آدم گریه اش می گیرد. واقعاً اگر صدام به خانه های ما هجوم بیاورد چه کار می کنیم، بچه ها و زنها همه اسیر شده اند، خون آدم به جوش می آید

.

محل تولد

آبیک - زیاران

تاریخ تولد

۱۳۴۴/۰۸/۱۰

محل شهادت

شلمچه

تاریخ شهادت

۱۳۶۱/۰۲/۱۰

استان محل شهادت

خوزستان

شهر محل شهادت

خرمشهر

وضعیت تاهل

مجرد

درجه نظامی


تحصیلات

چهارم ابتدائی

رشته

-

عملیات

بیت‌‌المقدس

سال تفحص


محل کار


بنیاد تحت پوشش


مزار شهید

قزوین - آبیک - زیاران

 

شهید ذات الله آرتون

نام

ذات الله آرتون

نام پدر

روح الله

نام مادر

عشرت

محل شهادت

شلمچه

 

بیوگرافی

آرتون، ذات‌الله: پنجم آذر ۱۳۳۵، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش روح‌الله و مادرش عشرت نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. سال ۱۳۵۶ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و سه دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و دوم فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

 

محل تولد

آبیک - زیاران

تاریخ تولد

۱۳۳۵/۰۹/۰۵

محل شهادت

شلمچه

تاریخ شهادت

۱۳۶۶/۰۱/۲۲

استان محل شهادت

خوزستان

شهر محل شهادت

خرمشهر

وضعیت تاهل

متاهل

درجه نظامی


تعداد پسر

۱

تعداد دختر

۳

تحصیلات

خواندن ونوشتن

رشته

-

عملیات


سال تفحص

1375

محل کار


بنیاد تحت پوشش


مزار شهید

قزوین - آبیک - زیاران

حجت الاسلام والمسلمین حسینی (مشاور فرمانده محترم کل سپاه در حال حاضر) تعریف کردند که « در زمان جنگ بنده برای رزمندگان صحبت کردم و شهید ذات الله آرتون هم در بین آن رزمندگان بود . بحث امام زمان شد و تشرف یکی از بزرگان خدمت امام زمان عج و در این بحث مطرح کردم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف وقتی به ایشان چای تعارف شد از خوردن چای خود داری کرده اند . شهید آرتون با وجود اینکه خیلی به چایی علاقه داشت از آن موقع به بعد خوردن چای را ترک کرد.» و این شهید بزرگوار آن قدر دقت داشت که حتی به اندازۀ یک چای خوردن هم بین او و امام زمان عج فاصله نباشد.    دسته گلی از صلوات نثار روحش می کنیم

معرفی کتاب سلام بر ابراهیم

کتاب سلام بر ابراهیم

 

کتابی خواندنی است که توصیه می کنم خواندن آن را از دست ندهید و حیف است انسان ندانسته از این دنیا بگذرد.

این کتاب که راجع به زندگی و خاطرات شهید ابراهیم هادی تهیه شده، توسط یکی از کاربران به وبسایت دوستی ها معرفی شده است. در ادامه مختصری از داستان های جالب کتاب را با هم میخوانیم.

پهلوانی شجاع، مداحی دلسوخته، معلمی فداکار، کشتی‌گیری قهرمان، رفیقی دلسوز، فرماندهی پر تلاش، استاد تهذیب نفس و انسانی عاشق خدا و… همه این صفات را که جمع کنید، نام زیبای ابراهیم هادی نمایان می شود. سال 55 در مسابقات قهرمانی کشتی آزاد تهران به فینال 74 کیلو رسید. ابراهیم در اوج آمادگی بود. اما آنقدر ضعیف کشتی گرفت تا حریفش قهرمان شود! جایزه مسابقات نقدی بود. فهمیده بود حریفش برای ازدواج به این مبلغ احتیاج دارد

این را بعدها حریف او اقرار کرد. در عملیات مطلع‌الفجر کار سخت شد. ابراهیم شجاعانه رو به سمت دشمن اذان صبح گفت! قلبهای آنان به لرزه در آمد. هجده نفر خودشان را تسلیم کردند! آنها به سپاه اسلام پیوستند. عجیب بود. همگی آن عراقیها چند سال بعد در شلمچه به شهادت رسیدند! او بنده خالص خدا بود. کارهایش برای رضای خدا انجام می­شد. برای همین یکی از عرفای بزرگ او را الگوی اخلاق عملی معرفی کرده بود. شهید گمنامی به او پیغام داد: شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت زهرا(س) در برزخ هستند. برای همین همیشه آرزو می‌کرد گمنام باشد. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. او سالهاست در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور.

شعر طنز جالب

 

 

باسمه تعالی

 

دنیا انسانهای عجیبی دارد:

یکی به هر در می زنه بره برا ناموس علی مدافع بشه

.یکی هرجاپرسه میزنه به ناموس مردم مزاحم بشه

.یکی میگه نکنه دستم از دست امامم رها شه

.یکی میگه نکنه اون  دوستی ناجورم بر ملا شه

یکی دنبال یه لقمۀ پاک و زندگی آبرومنده

.یکی فکر سفر آنتالیا و تور تایلنده

.یکی هرشب با یاد امام زمانش می خوابه

.یکی از یاد دوست ناجنسش همش بی تابه

.یکی میگه کاش نمازم با آه و سوز و گداز شه

.یکی میگه کاش بابای منم بساز و بنداز شه.

یکی از اشک یمنی شیعه می سوزه

.یکی بی خبر برا بیت المال کیسه میدوزه

.یکی فرش زیر پاش رو میده تا شش گوشه ببینه

      .یکی ربا میگیره تا ماکسیما و پورشه بگیره

 

امام زمان عج،از دیدگاه آیت الله بهجت وآیت الله بافقی

آیت الله بافقی (ره):« ابن مهزیار برای دیدن و تشرف به محضر بقیه الله  20 سفر از اهواز حرکت و به مکه مشرف شد تا در سفر بیستم و سال بیستم ، مشرف به ملاقات حضرت شد و حال آنکه اگر به این قصد یک مرتبه به کربلا می آمد ، او  ( امام زمان عج )را  در  حرم حسینی زیارت می کرد.» ( کتاب عارفان کوی دوست ص 48) اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده . یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه .      یا صاحب الزمان در  سالروز آغاز امامتت  یاد تو هستیم تو هم برای ما دعا کن.

آیت الله بهجت رحمت الله علیه:

«کسانی که در خواب و بیداری تشرف حاصل کرده اند ، از آن حضرت شنیده اند که فرموده است : «برای تعجیل فرج من زیاد دعا کنید.»

«سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم ؛ زیرا ، دست مان به او نمی رسد وگرنه اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود ، چه کسی او را می کشد ؟!

حاج محمد علی نشندی - رحمه ا... - هنگام تشرف به محضر حضرت صاحب-عجل ا...-  عرض می کند : مردم - دعای توسل می خوانند و در انتظار شما هستند ، و شما را می خواهند، و دوستان شما ناراحتند. حضرت می فرماید : «دوستان ما ناراحت نیستند »» .[1]

«حضرت غائب - عجل ا...- دارای بالاترین علوم است ، و اسم اعظم بیش از همه در نزد خود آن حضرت است ، با این همه ، به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرف شده،فرموده است : برای من دعا کنید ....» [2]

آیت ا... بهجت دراین مورد فرموده اند :

«زمانی مرحوم شیخ ابراهیم حائری در مسجد کوفه معتکف بود، حضرت غایب - علیه السلام-  را در خواب دید . حضرت به او فرمود : این ها که در این جا معتکفند ، از خوبان و صلحا هستند ، ولی هر کدام حاجتی دارد : مال ، عیال ، خانه ، قضای دین ، رفع کسالت و مرض و ... ولی هیچ کس به فکر من نیست و برای ظهور و فرج من به طور جدی دعا نمی کند !

 

آیت الله بهجت (ره):

خداوند توفیق دهد به سوی امام زمان عج تیر پرتاب نکنیم.

 «راه خلاص از گرفتاری ها منحصر است به دعا کردن در خلوت برای فرج ولی عصر (عج) نه دعای همیشگی و لقلقه زبان و صرف گفتن «عجل فرجه» بلکه دعای با خلوص و صدق نیت و همراه با توبه»

آیا می شود امام زمان ( عجل الله) 400 میلیون یاور داشته باشد و ظهور نکند.

از گناه ها و به خاطر اعمال ما است که آن حضرت هزار سال است در بیابان ها در به در و خائف است»

 



1- در محضر آیت ا... بهجت 700نکته

2- در محضر آیت ا... بهجت 700نکته

راه ترک گناه، شب زنده داری، عدالت خدا

چند نکته از آیت الله بهجت ره  برای جلوگیری از گناه: از غذای خود از نظر کم و کیف ، کم کنید و از خوردن غذا های محرک بپرهیزید. خصوصا شب ها و بین الطلوعین مقداری قدم بزنید ، ورزش در هوای آزاد نمایید و از نظر فکر و نظر در مناظر مهیج خودداری کنید و با توبه و تضرع به درگاه خداوند مهربان و توسل به امام عصر عج از خداوند بخواهید که شما را از گناه حفظ فرماید.( منبع: کتاب جناب عشق ص 68

شب زنده داری:

A., [۱۸.۱۲.۱۵ ۰۸:۱۷]

شب زنده داری :شب مرکب عارفان وعاشقان خداست وسحرخیزی وشب زنده داری اهمیت فراوانی درمسیرقرب الهی دارد،که فرموده اند.«الهی آنکه سحرنداردازخودخبرندارد. »[الهی نامه آیت حسن زاده آملی ص18]

ازآیت الله العظمی ملاحسینقلی همدانی نقل شده که فرموده اند«کسانی که ازمقامات این به جایی رسیده اند،همه ان هاازشب خیزهابوده اند.ازغیرآن هادیده نشده است[کتاب جلوه های ملکوتی ص37] به قول حافظ شیرازی

هرگنج سعادت که خدادادبه حافظ     ازیمن دعای شب وذکرسحری بود

ان ناشئه اللیل هی اشدوطاًواقوم قیلا[مزمل آیۀ6]

 این مطلب مورد تأکید آیت الله قاضی بود و مکرر می فرمودند:«کیف یرجو ان ینال مرتبه من الکمال من لم یسهر الیال؟

] چگونه امیدوار است که به درجه ای از کمال برسد، کسی که شب زنده داری و سحر خیزی ندارد؟»[    ] حبیب کاظمی،1390، ص 133[

«یکی ازجمله هایی که خداونددرمناجات به حضرت موسی فرموداین بود:«ای پسرعمران دروغ گفته است کسی که خودرادوستدارمن تصورکرده است وچون شب فرارسدبه خواب راحت فرورود،مگرنه اینکه هرمحب وعاشقی درآرزوی خلوتی است که بامحبوب خودباشد،ای پسرعمران بدان که من برحال دوستان خودآگاهم... ای پسرعمران خشوع قلب ،خضوع جسم واشک چشم خویش رادرسیاهی شب ها برمن نثارکن،وآنگاه مرابخوان تادریابی که تاچه حدبه تونزدیکم وترااجابت می کنم.»» [ کفعمی،1389 ص227 به نقل از امالی صدوق ص356]]

عدالت  پروردگار

🔰ﺯﻧﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ  ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ؟👇🏻

💐ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻋﺎﺩﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ،

ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ؟ !

👈ﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﯿﻮﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ 3ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻣﺪﺗﻬﺎ طناب ﺑﺰﺭﮔﯽ

ﺑﺎﻓﺘﻪ

ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﯿﺒﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍی ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﺍﻫﻢ

ﮐﻨﻢ

ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ طناب ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ

ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻭ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ ...👇🏻

👈ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺻﺤﺒﺖ ﺯﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ،

درب خانه حضرت داوودرا زدن، وایشان اجازه ورود دادند،

 

👌🏻ده نفر از تجار وارد شدند و هرکدام کیسه صد دیناری رو مقابل حضرت گذاشتن، و گفتن اینهارو به مستحق بدهید.

🌺حضرت پرسید علت چیست؟

🔹ایشان گفتند در دریا دچار طوفان شدیم ودکل کشتی اسیب دید وخطر غرق شدن بسیار نزدیک بود که درکمال تعجب پرنده ای طناب بزرگ به طرف ما رها کرد. و با ان قسمتهای اسیب دیده کشتی را بستیم ونذر کردیم اگر نجات یافتیم هر یک صد دینار به مستحق بدهیم.

⬅️حضرت داوود رو به آن زن کرد و فرمود:

خداوند برای تو از دریا هدیه میفرستد، و تو او را ظالم می نامی.

این هزار دینار بگیر و معاش کن و بدان خداوند برای حال تو بیش از دیگران آگاه هست...👇👇👇👇👇

ص356]]

معرفی کتاب های رند عالم سوز و کیمیای محبت

معرفی کتاب های رند عالم سوز و کیمیای محبت

اگر به دنبال علم عاشقی می گردی، این را به ذهن بسپار که اولین کتاب آن سوختن است.

رند عالم سوز؛ روایت سلوک عارفانهبه گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ رند عالم سوز عنوان کتابی است که توسط نشر طوبای محبت در 288 صفحه و به قیمت 8 هزار و 600 تومان در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

این کتاب که توسط مجید هوشنگی گردآوری شده، شرح شیدایی کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی است و به شرح حال زندگی  این عارف پرداخته است و ما را هرچه بیشتر با زندگی وی آشنا می کند.

بخشی از کتاب:

در همان مدتی که در کربلا زندگی می کردم، چندین موقعیت گناه برایم فراهم شد؛ ولی من از آنها سر باز زدم. زیرا مطمئن بودم که اینها امتحان و فتنه های الهی است و هر گونه لغزشی در آنها کار آدم را می سازد.

 در یکی از آن روزها، چندبار شرایط معصیت فراهم شد، ولی هربار از آنها روی برگرداندم. اما دیگر از خود بی خود شده و به حرم قمر بنی هاشم عیله السلام پناه بردم.در آنجا به حضرت عرض کردم که بنده به خاطر تقرب به شما ، از لذت معصیت چشم پوشی کردم. حضرت نیز در جواب فرمودند گمان نکن که تو با دست خود کاری انجام داده ای! ما تو را نگه داشته ایم و به تو اراده سرباز زدن از گناه را داده ایم ، و الا تو بخودی خود هیچ نیستی.

 

دست ولایت است که ورشکسته هایی مثل ما را نگهداشته است، و الا اگر ما را به خودمان واگذار کنند ، عاقبت، طلحه و زبیر از کار در می آییم.

 

چهل روز گناه نکردم ، هربار وسوسه گناه برایم پیدا می شد به خدا پناه می بردم تا اینکه حدود دو ماه گذشت و دیدم می توانم گناه نکنم ، پس از آن بود که درهای رحمت الهی به رویم باز شد و روز به روز آن چه به من دادند، بیشتر شد که همچنان این تفضلات ادامه دارد.

 سر خلقت و هدف آفرینش ، محبت است. تنها علم عاشقی است که لذت حیات را به آدمی می چشاند. اگر به دنبال علم عاشقی می گردی، این را به ذهن بسپار که اولین کتاب آن سوختن است. خداوند نیز تنها در اوج مصائب و مشکلات است که رخ نشان می دهد و با آن رخ نشان دادنش خستگی را از تن سالک بیرون می آورد.

 خواندن این کتاب برای همه علاقه مندان طریقت اهل بیت (ع) و دوستداران دین مفید است

کتاب کیمیای محبت

در ایام آخر روضه ها  که دارد سفرۀ روضه های امام حسین (علیه السلام) جمع می شود بیشتر دقت داشته باشیم .شیخ رجبعلی خیاط به فرزندش توصیه می کرد: « به یاد داشته باش که همیشه روز آخر روضه ها بروی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) تشریف دارند.»  منبع:کتاب کیمیای  یادنامۀ مرحوم شیخ رجبعلی خیاط نوشته آیت الله ری شهری صفحۀ 108


نام کتاب : کتاب کیمیای محبت نویسنده : محمد ری شهری

رجبعلی نکوگویان مشهور به جناب شیخ و شیخ رجبعلی خیاط در سال ۱۲۶۲ هجری خورشیدی، در شهر تهران دیده به جهان گشود. پدرش مشهدی باقر یک کارگر ساده بود. هنگامی‌که رجبعلی دوازده ساله شد پدر از دنیا رفت و رجبعلی را که از خواهر و برادر تنی بی‌بهره بود، تنها گذاشت. شیخ پنج پسر و چهار دختر داشت، که یکی از دخترانش در کودکی از دنیا رفت. جناب شیخ در کار خود بسیار جدی بود و تا آخرین روزهای زندگی تلاش کرد تا از دست رنج خود زندگی‌اش را اداره کند. با این که ارادتمندان وی با دل و جان حاضر بودند زندگی ساده او را اداره کنند، ولی او حاضر به چنین کاری نشد.
جناب شیخ بسیار مهربان، خوش‌رو، خوش اخلاق، متین و مؤدب بود. همیشه دو زانو می نشست، به پشتی تکیه نمی‌کرد، همیشه کمی دور از پشتی می‌نشست. ممکن نبود با کسی دست بدهد و دستش را زودتر از او بکشد. خیلی آرامش داشت. هنگام صحبت اغلب خنده‌رو بود. به‌ندرت عصبانی می‌شد. عصبانیت او وقتی بود که شیطان و نفس سراغ او می‌آمدند.