خاطره ای دیگر: 
در ایام دانشجویی بنده به علت معاشرت با برخی افراد نماز شب خوان اهل نماز شب شدم و سحر ها بیدار می شدم و در نماز خانه خوابگاه به تنهایی نماز شب می خواندم چون چندین نفر در یک اتاق بودیم و نمی شد آنجا نماز خواند.
 در ایامی یکی از قطعات شوفاژ خانه خوابگاه چندین بار سرقت شد و نگهبانان به شدت دنبال سارق بودند و به خاطر پیدا نکردن سارق تحت فشار بودند .
 یک سحر که بنده بیدار شدم و در حال رفتن به نماز خانه بودم یکی از  نگهبانان خوابگاه بنده را دید و گفت کجا می روی ؟ ماندم چه بگویم از طرفی اگر می گفتم برای  نماز می روم می گفت اذان نگفتند و از طرفی خوب نبود بگویم برای نماز شب می روم 
 چون نخواستم ریا شود به ذهنم رسید و گفتم برای ورزش می روم و رد شدم همین باعث شد نگهبانان به بنده به عنوان سارق شک کنند و البته به خاطر حسن شهرت و سر به زیر بودن موضوع ختم به خیر شد و فهمیدند که سرقت کار بنده نبوده است و ظاهرا بعدا سارق را شناسایی کردند.
خاطره طنز نماز
در ایامی، بنده مسوول نماز خانه بودم و درب نماز خانه را اول از همه باز می کردم و آخر همه می بستم یک روز بعد از نماز صبح دیدم چند نفر مانده اند که یکی یکی رفتند ولی یک نفر به سجده رفته بود و از سجده بلند نمی شد هر چه صبر کردم دیدم به سجده ادامه می دهد بنده برای اینکه به برنامه آموزشی برسم مجبور بودم بروم و دلم نمی خواست آن بنده خدا را از حال خوش سجده جدا کنم و تذکر بدهم بالاخره تصمیم گرفتم بروم و رفتم.
 بعدا که آن کسی که به سجده رفته بود ، بنده را دید و گفت چرا بنده را بیدار نکردید من در سجده به خواب رفته بودم زیرا به علت فشار برنامه های آموزشی فرصت خواب و استراحت کم بود و او از بی خوابی در سجده خوابیده بود و بنده گمان کردم به اختیار در حال خوشی است و از سجده  بلند نمی شود.
 
 
 خاطره ای  واقعی از یکی از دوستان درباره نماز:
در ایام دانشجویی خیلی مقید به نماز صبح اول وقت نبودم و گاه نماز صبحم قضا میشد ؛یکی از روزها اعلام کردند که برای کنکور کارشناسی ارشد نیاز به مراقب دارند و ثبت نام انجام می دهند و مبلغ خوبی هم می دهند اما باید صبح زود بیدار می شدم و در محل آزمون حاضر می شدم . ثبت نام کردم و دو روز صبح زود بیدار شدم و به عنوان مراقب آزمون در محل آزمون حا‌ضر شدم . برایم جای تامل داشت که چرا برای مبلغی پول حاضر شدم صبح زود بیدار شوم اما روز های دیگر برای دستور واجب خدا به موقع برای نماز صبح بیدار نمی شوم. 
این موضوع تلنگری برایم بود و به تدریج به نماز اول وقت صبح مقید شدم.